روانشناسي افراد داراي معلوليت

    

   
   

www.isaarsci.ir

   

 

 

 

 

تمامي افرادي كه به دليل نبود يكي از ملزومات زندگي متعارف اجتماعي، به گونه‌اي متفاوت ازديگران زندگي مي‌كنند، داراي معلوليت هستند. از اين رو پرداختن به روانشناسي معلوليت از اهميت بالايي برخوردار است.

همانطور كه تفاوت ديدگاه‌هاي افراد بشر كه زاييده تفاوت‌هاي وجودي و شخصيتي آنهاست، موجب پيدايش شاخه‌هاي گوناگون در علم شده، نياز علم براي شناسايي هرچه بيشتر انسانها به اين گسترش و تنوع روزافزون گرايش‌هاي علمي،‌كمك شاياني كرده است.

در توضيح اين دو گزاره بايد توجه داشت،‌ به طور مثال علم پزشكي پيشرفت خود را مديون دو امر اساسي است: يكي نگرش متفاوت متخصصان به فيزيولوژي بدن انسان و ديگر نياز به شناسايي بيماري‌هاي گوناگون و بررسي مشكلات كه افراد مبتلا با آن دست به گريبان هستند.

به عبارت صحيح‌تر، مي‌توان گفت هر چه بر مصاديق قابل شناسايي در دايره معرفتي يك علم افزوده شود، خود اين مصاديق به وسعت و پيچيدگي آن علم كمك مي‌كند.

يكي از علوم كاربردي در جهان معاصر كه سهم بسزايي در پيشبرد اهداف جوامع دارد، روانشناسي است. پيشرفت اجتماعي مرهون تعامل و هم‌آوايي افراد جامعه است و اين تعامل و هم‌آوايي وقتي حاصل مي‌شود كه افراد بتوانند يكديگر را بشناسند و از توانايي‌ها و نقاط ضعف يكديگر مطلع باشند. علت ظهور گرايش‌هاي متعدد در روانشناسي امروز، همين نكته اساسي است. در جوامع توسعه نيافته، عواملي چون كمبود امكانات پزشكي، جنگ، سوءتغذيه، مشكلات اقتصادي و نبود آگاهي زنان از بهداشت باروري موجب مي‌شود افرادي با ناتوانايي‌ها، كاستي‌ها و مشكلاتي در جامعه حضور يابند كه به دليل نداشتن ويژگي‌هاي افراد سالم،‌ معلول ناميده شوند.

اين تعريف ما را بر آن مي‌دارد تا تعاريف كهنه و سنتي از معلوليت را باطل قلمداد كنيم. در اين تعاريف، معلول كسي است كه از نظر فيزيكي وجه تمايزي با ساير افراد داشته باشد اما معلوليت در دنياي معاصر، تنها نقص عضو يا اختلالات فيزيكي نيست، بلكه در تعريف جامع‌تر، معلول به افرادي گفته مي‌شود كه به دليل كمبودها و نابساماني‌هاي اجتماعي، به نحوي از ساير افراد متمايز شوند. نگاه دقيق به اين تعريف، درصد شايان توجهي از افراد جامعه را نشان مي‌دهد كه محروميت‌هاي اجتماعي، معلوليت براي آنها به ارمغان آورده است.

گفتار واضح‌تر آن است كه بگوييم تمامي افرادي كه به دليل نبود يكي از ملزومات زندگي متعارف اجتماعي، به گونه‌اي متفاوت از ديگران زندگي مي‌كنند،‌ معلولند. از اين رو پرداختن به روانشناسي معلول از اهميت بالايي برخوردار است.

براي بررسي دقيق‌تر مي‌توانيم به يك تقسيم‌بندي كلي در اين تعريف دست بزنيم:

1- معلول جسمي و حركتي

2- معلول ذهني

3- معلول اجتماعي

در تجزيه و تحليل اين تقسيم‌بندي، علاوه بر آسيب‌شناسي اجتماعي كه ما را به كشف علل اين معلوليت‌ها و تأثير آنها بر ساير افراد جامعه رهنمون مي‌سازد، اين امكان نيز فراهم مي‌شود كه با شناخت دنياي رواني و مشكلات هر يك از افراد در گروه‌هاي ياد شده، نحوه ارتباط صحيح‌تر با آنها را فرا بگيريم. از اين رو قصد داريم در سلسله مباحثي با عنوان روانشناسي معلول، به شناخت هر چه بهتر افرادي بپردازيم كه به دلايل گوناگون در مقايسه با ساير افراد جامعه از تفاوت‌هايي برخوردارند.



معلول جسمي و حركتي

نخستين گروه از معلولان كه به روانشناسي آنها مي‌پردازيم، معلولان جسمي و حركتي هستند. در اين گروه، نقص عضو يا اعضايي در بدن آنها موجب مي‌شود كه حركاتي ناهمگون با ساير افراد از خود نشان دهند. به همين خاطر از بقيه متمايز مي‌شوند. نقص دست، پا و يا حواس در اين گونه افراد، موجب تنوع مشكلات اين قشر مي‌شود. اگر بخواهيم به تحليل دقيق‌تر مشكلات معلولان جسمي حركتي بپردازيم، بايد تقسيم‌بندي جزئي‌تري در اين گروه قائل باشيم.

الف – معلول حسي

ب – معلول حركتي

مي‌دانيم كه حواس در انسان، نقش دستگاه‌هاي ورودي اطلاعات را براي او ايفا مي‌كنند كه انسان مي‌تواند توسط اطلاعات داده شده، به درك موقعيت خويش بپردازد و تصميم عملياتي بگيرد يا به اصطلاح از خود واكنش نشان دهد.

در نظر داشته باشيم كه معلولان حسي از اين موهبت محرومند. به همين جهت،‌ در بسياري از موارد در جامعه دچار مشكل مي‌شوند. اين مشكلات در جوامع توسعه نيافته به شكل جدي‌تري بروز مي‌كند، چون در جوامع پيشرفته سيستم‌هاي شهرسازي و همچنين امكانات شهري از قبيل مترو، پارك، سينما و... با مدد تكنولوژي روز، تا حد زيادي مشكلات معلولان حسي را برطرف ساخته است، اما در جوامعي مانند جامعه ما كه حتي افراد عادي در آن نمي‌توانند آن طور كه بايد و شايد راحت زندگي كنند، معلولان به خصوص معلولان حسي اغلب ناچار مي‌شوند از جامعه، دوري گزينند و خانه‌نشين شوند. آنچه كه در گوشه‌نشيني مزيد بر علت مي شود، رفتار ترحم‌آميز و ناآگاهانه ساير شهروندان با معلولان است.

بايد توجه داشت كه مشكل گوشه‌نشيني، خود عامل بسياري از مشكلات روحي از قبيل افسردگي در معلولان است. معلولان حسي گاه به دليل كندي در يادگيري كه از نقص حواس آنها ناشي مي‌شود، با افراد كم توان ذهني اشتباه گرفته مي‌شوند كه اين مساله نيز به ناكارآمد بودن ابزار سنجش توانايي كودك در سنين پيش‌دبستاني در جوامع توسعه نيافته باز مي‌گردد. چنين تشخيص‌هاي ناصحيحي گاه موجب مي‌شود معلول حسي يك عمر از نعمت آموزش محروم باشد.



دنياي رواني معلولان حسي

محيط اطراف همه انسانها به وسيله سه پارامتر تصوير، صوت و لمس اشيا و اجسام قابل درك است. مهم‌ترين نكته‌اي كه در روانشناسي معلولان حسي بايد به آن توجه كرد، اين است كه بدانيم آنها همواره در درك محيط اطراف خود، از يكي از اين سه فاكتور محروم هستند. اين شناخت ما را كمك مي‌كند كه بتوانيم در برخورد با معلول حسي موفق‌تر باشيم.

معلول حسي پيوسته اين دغدغه را دارد كه به دليل نقص يكي از ورودي‌هاي اطلاعاتي خود، اطلاعات ناقصي از محيط دريافت كند، لذا اين تكليف بر اطرافيان او واجب مي‌شود كه محيط اطراف را به گونه‌اي در ذهن او القا كنند كه نقص حسي موجب آزار و تشديد احساس كمبود او نشود. در حقيقت اطرافيان يك معلول حسي بايد نقش حس معلول او را ايفا كنند.

پيش از اين در بررسي معلوليت حركتي گفته شد معلوليت، مجموعه شرايط است كه موجب مي‌شود شخص نتواند همچون ساير افراد جامعه زندگي كند. به عبارتي ديگر، معلوليت بنا بر نوع خود، منجر به ظهور ناهنجاري در فرد مي‌شود. براساس اين تعريف، معلوليت حركتي را ناهنجاري حركتي فرد به خاطر نداشتن شرايط و لوازم ارائه رفتار عادي در نظر مي‌گيريم.

بايد توجه داشت كه تنوع معلوليت‌هاي حركتي از معلوليت‌هاي حسي بسيار بيشتر است، لذا مشكلات اين گروه از معلولان نيز بيشتر است.

گروهي از معلوليت‌ها مانند معلوليت دست، پا و قطع نخاع در جامعه شناخته شده‌تر هستند. با اين همه به نظر مي‌رسد اين قشر از معلولان نيز مانند معلولان حسي، از امكانات بسيار محدودي در جامعه برخوردارند.

جدا از بحث شهرسازي نامطلوب كه تردد معلولان حركتي را بسيار دشوار ساخته است، مشكلاتي مانند محروميت از تحصيل مطلوب، اشتغال و بهره‌گيري از امكانات عمومي شهر نيز سرفصل‌هاي مهمي در فهرست مشكلات اين گروه است.

غير از معلولان كه تنها يكي از اعضايشان دچار مشكل است، افرادي مانند آسيب‌ديدگان مغزي (CP) وجود دارند كه به علت نارسايي سلول‌هاي حركتي در مغز، تمام حركاتشان دچار اشكال و ناهنجاري است.

متاسفانه ناهماهنگي شديد حركتي آسيب ديدگان مغزي در بسياري از موارد، منجر به اين مي‌شود كه جامعه آنها را به عنوان كم توان ذهني شناسايي كند. بازگو كردن مشكلات اين قشر از معلولان توسط فردي كه خود با اين مشكل روبه‌روست، نه تنها كار دشواري نيست، بلكه فرصت خوبي براي نوشتن دردهاي آنهاست؛ دردهايي كه ناشي از ناآگاهي جامعه از چگونگي رفتار با معلول، بخصوص معلول آسيب‌ديده مغزي است.


 

****



منبع : مقاله: " روانشناسي افراد داراي معلوليت -كمبودهاي اجتماعي، معلولان را از ديگران متمايز مي‌كند" تهيه كننده :  سيدمحسن حسيني طه-روزنامه اطلاعات :چهارشنبه 3 تیر 1388

 

 

 

 

   

 

 

بازگشت به صفحه اصلی  

 

 

 

 

 

 

براي اطلاع از به روز رساني سايت  مشترك  شويد

 
 





Powered by WebGozar

 

مرکز ضايعات نخاعی جانبازان

 مهرماه  هزار سيصد و هشتاد و چهار

info@isaarsci.ir

Copyright © 2005  Isaarsci  Website . All rights reserved