www.isaarsci.ir

   
         

 

 

 

 

 

 

 

 



«روحم ، ایمانم ، ارتباط با خدایم ، افکارم ، وجدانم و بالاخره خودسازی» گاهی آنقدر درگیر بررسی مشکلات و معضلات حوزۀ معلولین می شوم–یعنی می شویم–که گزینه های حیاتی ذکر شده را فراموش که نه ، اما کمرنگ تر می بینیم.

زندگیم – یعنی زندگی مان – پُر شده است از حرف های : نداشتن سرویس ایاب ذهاب معلولین ، مساله مناسب سازی شهری و روستایی ، مناسب سازی اماکن عمومی و ساختمان ها ، معضل اشتغال معلولین ، تحصیل و شهریه معلولین ، وضعیت معیشت و امرار معاش معلولین سرپرست خانوار و ایضاً مجرد ، نگاههای غیرمعلولین به افراد معلول ، ازدواج معلولین که بماند و … و … و …

کارمان شده است از مشکلات گفتن و معضلات را بررسی کردن ؛ اما از خودمان، روح و روان مان، ایمان مان، افکارمان، ارتباط با پروردگارمان، و بالاخره خودسازی مان بازمانده ایم. البته جسارت به احدالناسی از دوستان همنوع و غیرهمنوعم نمی کنم و نخواهم کرد. اما جداً این نکته اکثر اوقات ذهنم را به خود مشغول می کند. حال که ما معلولیت داریم و مشکل جسمی و حرکتی به قول برخی از دوستان عادت مان شده چرا از روح و درون غافل مانده ایم؟ البته بی انصافیست اگر روحیۀ قوی و معنوی برخی معلولین را نادیده بگیرم. دوستان بسیار پر انژری و پر قدرت ، کم ندیده ام که همیشه الگویم هستند و خواهند بود. اما کم هم نداریم افراد معلولی که مشکلات و معضلات و برخی کمبودها علاوه بر تشدید معلولیت جسمی باعث افسردگی و پریشانی روح و روان و معنویت شان نیز شده است.

وقتی جسم نقص و معلولیتی داشته باشد ناخودآگاه کم توانی های متعددی نیز پیش خواهد آمد و بالتبع آن استقلال فردی به مخاطره می افتد. و از آنجایی که جسم ، ارتباطی تنگاتنگ با روح و روان دارد هر زمان جسم و استقلال حرکتی فرد به مخاطره افتد روح و روانش نیز دچار پریشانی و افت کارآیی خواهد شد. همین طور نیز اگر روح و روان دچار تشویش و پریشانی شود جسم نیز بالتبع آن بحران های کسالت را در پیش خواهد داشت.

اما آنچه در حیطۀ بحث معلولین می گنجد اینست که وقتی جسمی – معلولیت و کم توانی – دارد چه کنیم که روح و روان فرد دچار معلولیت و کم توانی نشود ؟ شاید بگویید مگر روح و روان هم دچار معلولیت می شود ؟ باید بگویم آری می شود. وقتی روح و روان فرد بیمار شود و توان سازگاری با شرایط زندگی را از دست بدهد دیگر نخواهد توانست کارآیی و فعالیت روال گذشته را طی نمایند ، فرد دچار بی انگیزگی خواهد شد و مُدام از شرایط زندگی دیدگاه تاریک و ناموفقی خواهد داشت.

لذا به جهت اینکه افراد دارای معلولیت های جسمی و حرکتی دچار معلولیت های روحی نیز نشوند اولین و مهمترین اصل ، ارتباط با پروردگار و تقویت ایمان است. وقتی پل ارتباطی میان خالق و مخلوق همواره برقرار باشد تحمل بزرگترین مشکل ها سهل و آسان خواهد شد. البته ناگفته نماند زمانی که دردهای شدید جسمی ناشی از معلولیت های مختلف به فرد فشار آورد حفظ این پل ارتباطی با پروردگار و داشتن ایمانی محکم گاه و بیگاه دچار تزلزل های ضعیف و قوی خواهد شد. ولیکن رسیدن به این یقین قلبی که خداوند هر لحظه ، روزنۀ جدیدی از اُمید و توانایی در زندگی بنده اش می گشاید پُل محکمی خواهد شد برای طی کردن مسیر ناهموار زندگی.

مرحلۀ بعد ، توکل بر خداست. اینکه اکثر ما انسانها در برهه های مختلف زندگی می گوییم توکل مان بر خداست آیا فقط بر زبان جاری می شود یا با اعتقاد قلبی و راسخ آن را بر زبان می آوریم ؟ برخی از ما انسانها وقتی به مشکلی برمی خوریم بیش از اینکه به خدا توکل کنیم بر توانایی و استعداد خودمان توکل می کنیم و گاهاً نیز بر بندگان خدا توکل می کنیم. در صورتی که توانایی و استعداد مان را نیز خدا داده و بندگان خدا هم وسیله ای هستند برای کمک و همیاری ، لذا محور اصلی قدرت لایزال الهی است. اما چه کنیم که بنده ایم و فراموشکار و البته جایزالخطا و سهل انگار.

مرحلۀ بعدی در بالا بردن قدرت تحمل افراد دارای معلولیت ، خودسازی است. که اگر دو مرحلۀ اول به خوبی پشت سر گذاشته شود این مرحله دوست داشتنی تر و آسان تر خواهد شد. «خدا هست ، عشق به زندگی هست ، توکل دارم ، ایمان دارم ، توان دارم ، پس خواهم توانست بلندترین قله ها را فتح کنم» اما دوست من فراموش نکن که فتح قله برای هر فرد به اندازۀ توانش متفاوت است. برای فردی فتح قله ، همان فتح قله های بلند است و برای فردی دیگر از پس مشکلات جسمی برآمدن. بلندی و نوع قله مهم نیست ، مهم همتی است که برای فتح آن صرف خواهد شد و مهم تر از آن درجۀ توکلی است که برای فتح آن ؛ باعث جلای دل بندۀ خدا خواهد داد.

اشتباه نکن دوست من ، منظورم این نبود که چون معلولیت داریم پس توان فتح قله ها و کوهها را نداریم ؛ زیرا یک فرد معلول حتی توانایی فتح قله های بسیار بلند دنیا را نیز دارد اگر خودسازی و ایمان را به درجۀ بالایی برساند و یقین پیدا کند که می خواهد پس می تواند. و بوده اند افراد معلولی که رسیدن به اینگونه توانایی ها را به عینه نشان داده اند. منظور من ، داشتن رضایت قلبی از اهداف زندگی بود. گاه فردی با فتح قله ها و کوهها راضی می شود گاه فردی با فتح درجۀ ایمان و نزدیکی به خدا ، و گاه فردی با رسیدن به اهداف متعالی تحصیلی ، زندگی ، شغلی ، و گاه فردی با رسیدن به یک نمرۀ بیست.

فکرهای مثبت و خوب ، اندیشه های خوب ، حذف فکرهای منفی ، مثبت نگاه کردن ، مثبت فکر کردن و مثبت زندگی کردن فقط در برهه های خاصی از زمان می تواند روح پریشان را آرامش بخشد ، آرامش حقیقی در سایۀ ایمان و قرب الی الله حاصل می شود. هیچ نسخه ای و هیچ دارویی خوب عمل نخواهد کرد اگر خدا نخواهد. اما اگر خدا بخواهد حتی دردهای بی درمان هم دوا خواهد شد.

حال به عنوان یک یادآوری و نکته ای از توجه به معلولین در همین بین پرانتزی باز می کنم برای اشاره به مساله ای بسیار مهم در مورد مناسب سازی اماکن عمومی ؛ گاهی اوقات به قدری دلم می خواسته تا به مسجد بروم و فریضه نمازم را در خانۀ خدا ادا کنم اما متاسفانه اکثر مساجد اطراف منزل مان پله داشته اند ؛ برخی مساجد نیز قسمت خانم ها در طبقه بالا بوده و نتوانسته ام بهره ای از این مکان مقدس ببرم ؛ لذا امر مناسب سازی در همۀ اماکن عمومی بالاخص اولین مورد واجب الامر ؛ مناسب سازی برخی مساجد است. البته باز هم بی انصافی نمی کنم برخی مساجد نیز برای حضور افراد معلول بسیار مناسب سازی شده هستند. اگر به مسالۀ معنویت در زندگی معلولین توجه نشود باید همه روزه منتظر وقوع انواع افسردگی های حاد و مزمن و مشکلات روحی روانی این قشر آسیب پذیر جامعه باشیم.

لذا توصیه و پیشنهاد این حقیر اینست که ساکنان هر محل و منطقه ، همچنین مسئولین محترم هر مسجد به مساله حضور معلولین در مساجد نیز توجه لازم را مبذول دارند و جهت مناسب سازی مساجد و استفاده از رمپ ، بالابر ، محل اسکان مناسب برای معلولین با صندلی چرخدار در خانه خدا ، از هر گونه همکاری و تلاش در این زمینه کوتاهی ننمایند.

و بالاخره صحبتی دارم با شما دوست همنوع و معلولم ؛ دوست من ، دوستان غیرمعلول بسیاری دارم – و به طور حتم شما هم داری – که همیشه روحیه ، اراده و پشتکارمان را تمجید می کنند و اعتقاد من اینست اگر ایمان راسخ و واقعی داشتم حتی لحظاتی کوتاه هم که شده داشتن معلولیت نباید غمگین و پریشانم می کرد ، زیرا معلولیت را باید نعمتی می دانستم برای بهتر زیستن ، اگر ایمانم واقعی بود و توکلم بر قدرت الهی از روی یقین بود ، از داشتن معلولیت باید بسیار هم خشنود می شدم که انتخاب شده ام برای قرار گرفتن در آزمون و امتحان الهی. دوست من بیا لحظه ای هم که شده دیدمان را اینگونه رنگ بزنیم که از داشتن معلولیت سپاسگزار درگاه الهی باشیم زیرا که خداوند این اراده و تحمل را در ما بندگانش دیده و می دانسته که تاب و تحمل قرار گرفتن در این امتحان الهی را خواهیم داشت.

درست است که شاید از داشتن برخی لذتها محدودیت داریم ، مثلا گاهی لذت راه رفتن ، لذت مستقل عمل کردن ، لذت بالا و پایین پریدن ، لذت انجام کارهای خودمان و … اما مطمئنم تو هم به این نکته در زندگیت رسیده ای که گاهی برخی چیزها آنقدر که برای من و تو و همنوعانمان زیبا و لذت بخش است برای دوستان غیرمعلول مان نیست. لذت داشتن سلامتی را شاید یک فرد غیرمعلول آنطور که باید درک نکند اما من و تو معنای سلامتی را با تمام وجود می فهمیم و آیا این یک نعمت نیست ؟

به خدا قسم نعمت است ، یک نعمت الهی که شامل حال ما بندگان حقیر شده است. برای رسیدن به این دیدگاه الهی، کمی مسیر باید طی کنیم ، پس بیا با هم تا انتهای مسیر را برویم شاید ذره ای از آسمان بیکران رحمت الهی نیز شامل حال مان شد. برای طی مسیر نیاز به تمرین داریم. روزی چند بار دست نیاز به سوی درگاهش بلند کنیم خودش مسیرمان را هموار خواهد کرد ، مطمئن باش این مسیر بدون پله و بدون ناهمواری است. پس یا علی
 

 

 

 

****

 

منبع:مقاله "  تأثیر معنویت بر معلولیت  " - فرزانه حبوطی- انتشار :سایت معلولان نیوز (malolannews.com)-برگرفته از :http://www.handicapcenter.com
 

 

 

 

 
 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی  

 

 

براي اطلاع از به روز رساني سايت  مشترك  شويد

 
 





Powered by WebGozar

 

 

 

مرکز ضايعات نخاعی جانبازان

 مهرماه  هزار سيصد و هشتاد و چهار

info@isaarsci.ir

Copyright © 2005  Isaarsci  Website . All rights reserved