زنان معلول  تبعيض و پندارهای کليشه ای

 

   
   

www.isaarsci.ir

   

 

 

 

 

زمانی که افراد معلول با افراد غير معلول مقايسه می شوند، از حقوقی برابر با آنان برخوردار نيستند، زنان معلول تحت تاثير کليشه های رايج درباره معلوليت در قياس با زنان غير معلول به ديده تحقير نگريسته می شوند و آنگاه که زنان معلول با مردان معلول مقايسه می شوند، بازهم تحت تاثير تبعيضات جنسيتی از شرايطی نابرابر رنج می کشند.

 کليشه های تبعيض جنسيتی در زندگی زنان معلول بسيار تاثيرگذار بوده و آنان معلوليت را با ماهيتی متفاوت از مردان تجربه می کنند. نگرش ها و کليشه های اجتماعی در خصوص افراد معلول در جامعه، دارای ماهيت بسيار پيچيده ای است، نگاه مردم به آنان همواره با آميزه ای از ترس و دشمنی همراه است. از آن جايی که سلامتی جسمانی به عنوان عاملی مثبت در جامعه تلقی می شود لذا هنوز مردم نسبت به افراد معلول دارای نگرشی ترحم آميز بوده و خواهان دوری از آنان هستند. افراد معلول اغلب نيازمندانی وابسته به نظر می رسند که در مراودات اجتماعی روزمره قادر به فعاليت های بارآور و ثمربخش در زندگی اقتصادی خود نمی باشند.

در مجموع تلقيات پيچيده نسبت به افراد معلول، منجر به جداسازی و انفکاک آنان از نقش فعالشان بعنوان يک کنش گر اجتماعی می شود. آنان در سطوح مختلف اجتماعی و از سوی افراد غير معلول همواره در معرض انگ خوردن بوده و معمولا" برچسب هايی نظير: غير فعال، ضعيف النفس، وابسته، بی کفايت ، کم هوش و ... به آنان زده می شود. تحقيقات مربوط به " برچسب " زدن به معلولين نيز مانند تحقيقات در زمينه کليشه های اجتماعی مربوط به آنان ، نسبت به تفاوت های جنسيتی بی تفاوت بوده است. در چارچوب تصورات کليشه ای در مورد ايفای نقش ها و تقسيم وظايف ميان دو جنس، زنان بعنوان افرادی غير فعال، کم ارزش و احساساتی به شمار می آيند، در حالی که از مردان انتظار می رود که افرادی فعال، جسور و مفيد باشند.

کليشه های تبعيض جنسيتی نه تنها در مورد زنان معلول بلکه در مورد زنان غير معلول نيز اعمال می شود و زنان به دليل آسيب پذيری، ضعف و وابستگی از سوی " گروه مردان سلطه گر " کنار گذاشته می شوند. نتيجه اين تعارضات منجر به نوعی تفوق در معلوليت های مردانه است که می کوشد مردان معلول را افراد موفقی توصيف کند که شجاعانه عليه آسيب پذيری و ضعف هايشان می جنگند، اما در مورد زنان معلول،    کليشه های مرسوم مربوط به معلوليت همراه با کليشه های جنسيتی منجر به انزوای اجتماعی و فرهنگی آنان می گردد. به راستی چه عواملی باعث می شود که علی رغم وجود گروه عظيمی از زنان معلول در جوامع، آنان به انزوا کشيده شوند؟ برای بررسی و بحث در مورد معلوليت اشاره به تعريف( 1993 ) درخصوص معلوليت به شناخت بيشتر اين موضوع کمک می کند.

زنان معلول جسمی به طور ذاتی فاقد توانايی در انجام امور شخصی، فاميلی و با مسئوليت های اجتماعی هستند به عبارت دقيق تر اين موضوع حاصل کنش متقابل مابين محدوديت های جسمانی با عوامل محدود کننده اجتماعی، محيطی و فرهنگی است. در واقع اين محدوديتهای محيطی، تبعيضات و تعصبات اجتماعی است که معلوليت را ايجاد می کند.

برخی از زنان معلول نقل می کنند که جامعه با زنانی که از صندلی چرخدار استفاده می کنند بيشتر از زنانی که از " بريس " استفاده می کنند احساس راحتی می کنند چرا که تصورات کليشه ای درخصوص این که آنان موجوداتی وابسته و نيازمند هستند. برای آنها کاملا" جا افتاده است. به هر حال صندلی چرخدار می تواند مانعی در راه برقراری ارتباط باشد، چرا که باعث می شود قد استفاده کنندگان کوتاه تر به نظر آمده و موجب ميشود مردمی که ايستاده اند به راحتی بتوانند فرد معلول را ناديده بگيرند. بسياری از معابر فيزيکی از جمله طراحی های غلط و ناقص در معابر و وسايل حمل و نقل عمومی نتيجه تبعيضاتی است که عليه افراد معلول در جوامع وجود داشته و دسترسی آنها را به فرصت های مناسب و برحقشان محدود می کند.

بسياری از زنان معلول گرايش بيشتری نسبت به ساير زنان بر ماندن در کنار والدين و زندگی در خانواده دارند. اين موضوع می تواند برنامه مثبتی باشد، زيرا آنها را از تجربه های تلخ دنيای بيرونی محافظت می کند، آنان نقل می کنند که اغلب با مادرانشان دارای پيوندهای قوی عاطفی هستند اما در بعضی موارد نيز دچار درگيری و تضادهای شديد با آنان هستند.

اين نوع ارتباطات و وابستگی های شديد آنان را در چرخه ای انداخته که اغلب به عنوان افرادی ضعيف که محتاج به راهنمايی و مساعدت از سوی والدين، خويشاوندان و يا دوستان هستند، نگريسته می شوند و احساس می کنند که فرصت های آنان برای داشتن يک زندگی مستقل و توام با شادابی در جامعه محدود شده است. اين موضوع می تواند تا حدودی باعث " کودک انگاری زنان معلول " شود زيرا با آنان به گونه ای رفتار ميشود که گويی کودکانی ضعيف هستند و  همواره نياز به کمک و راهنمايی والدين و يا ديگر افراد دارند. زنان معلول نقل می کنند که ما نه تنها به واسطه اين کودک انگاری در زندگی خصوصی و به وسيله افرد فاميل مورد تعرض قرار می گيريم بلکه اين اتفاق در موسسات پزشکی ، مراکز بهداشتی، مدارس و ساير مکان های عمومی نير برايمان پيش می آيد. زندگی با معلوليت يک تلاش پيچيده برای داشتن يک رابطه نسبتا" پايدار است. بستگان ، دوستان، غريبه ها، همکاران و همه افراد فاميل بايد بتوانند با مفهوم ناتوانی و معلوليت رابطه برقرار کنند.

زمانی که افراد معلول و افراد غير معلول می خواهند با يکديگر ارتباط برقرار کنند هر دو از اينکه چگونه بايد با پديده معلوليت کنار بيايند و يا چگونه با يک فرد معلول و کاملا" وابسته دوستی برقرار کننند، دچار اضطراب ميشوند، در واقع هر دو گروه به خاطر نقش هايی که بايد در اين ارتباط بپذيرند دچار نوعی ترس می شوند.

در مصاحبه هايی که با تعدادی از زنان معلول در مورد چگونگی دوستی هايشان و تاثير معلوليت در اين دوستی ها انجام گرفت، آنان به موضوعات ذيل اشاره کرده اند:

همانطور که داشتن يک نوع معلوليت در ايجاد دوستی تاثير می گذارد، بالطبع معلوليت های بارزتر  می تواند برقراری روابط دوستانه را دشوارتر نمايد، که بطور قطع اين موضوع به برخی مفاهيم غلطی که درخصوص معلوليت زنان وجود دارد، مربوط می شود و اينکه برخی افراد دچار اين ترس می شوند که مبادا معلوليت يک بيماری مسری باشد.

زنان معلول مسئول آموزش مفهوم معلوليت به دوستان غير معلول خود هستند و زنان غير معلول مسئول آموزش اين مفاهيم به ديگر زنان و در واقع به مثابه يک ميانجی بين دوستان معلول خود و بقيه جامعه عمل  می کنند، دوستی بين اينان در نهايت می تواند به يک تغيير نگرش اجتماعی منجر گردد، به خصوص وقتی که زنان و دوستان غير معلول در جايگاه نمايندگان دوستان معلول خود و مسائل آنها در جامعه قرار ميگيرند و به آنان کمک می کنند تا توانايی ها و کارايی هايشان را بطور کامل در جامعه بروز دهند.

در واقع اين ساختارهای محيطی و اجتماعی سازمان يافته هستند که زنان دارای نقص های فيزيکی را در کليه جنبه های زندگی اعم از : پذيرش اجتماعی، رابطه دوستانه، آموزش ، اشتغال ، ثبات اقتصادی ، روابط عاطفی، مسائل  جنسی، مشارکت و نقش های همسری و مادری ناتوان نشان می دهند. اين موضوع باعث می شود که آنها حتی در زندگی عادی خودشان هم نتوانند جايگاهی داشته باشند. در واقع زنان معلول در برابر عدم حضور اجتماعی شان تسليم شده اند، آنها نسبت به ساير افراد کمتر در انظار عمومی ظاهر می شوند، حتی وقتی که نقص جسمانی آنها چندان بارز نيست باز هم ترجيح می دهند دور از ديد افرادی باشند که همواره از آنان دوری می کنند . چرا که آنان به عنوان يک گروه اقليت نه تنها هميشه ناديده گرفته شده بلکه از سوی اکثريت مردم تحقير می شوند.

بخشی از اين ناديده گرفته شدن و عدم حضور اجتماعی به اين واقعيت برميگردد، که اين زنان از وضع مخاطره آميز دوگانه ای رنج می برند، آنان همواره با دو ديدگاه منفی نسبت به موقعيت اجتماعی شان زندگی کرده اند: زن بودن و معلول بودن. در صورتی که مردان معلول حداقل مقام و منزلت مردانه خود را دارند و برای زنان غيرمعلول نيز ايفای نقش های سنتی زنانه امکانپذير است. هر چند زندگی خانوادگی، داشتن همسر و فرزند برای زنان معلول نيز مانند ساير زنان بخشی از موجوديت آنها به شمار می رود و برای حفظ سلامتی جسمی و روانيشان اهميت دارد. زمانی که آنان اين نياز خود را  مطرح می نمايند، جامعه از اينکه اين زنان   چنين حقی را برای خود قائل هستند شگفت زده می شود. در صورتی که مردان معلول در اين ميان شانس بيشتری نسبت به زنان معلول برای ازدواج دارند.

ازدواج کردن برای زنان معلول با توجه به الگوهای اجتماعی/ فرهنگی و ذهنيتی که از نظر جسمی برای زنان وجود دارد مشکل تر از مردان معلول می باشد. زنی که به خاطر معلوليتش مجرد باقی می ماند از نقش سنتی و جايگاه اجتماعی خود به عنوان يک همسر و مادر محروم ميگردد. هنگامی که اين محروميت همراه با عدم کوچک ترين استقلال مالی باشد وی تبديل به موجودی می شود که فاقد هر گونه ارزشی در خانواده و جامعه می باشد. اگر کسی بعد از مادر شدن معلوليت پيدا کند و يا بعد از معلول شدن دارای فرزند شود، اين طرز تلقی وجود دارد که وی نمی تواند از فرزند يا فرزندانش مراقبت و نگهداری نمايد. در چنين مواردی چون حق مادر بودن از زن معلول سلب می شود وی اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و نمی تواند در زندگی از نظر روانی احساس رضايت نمايد.

اشتغال از ديگر موضوعاتی است که زنان معلول در آن محدود و يا از آن محروم می گردند. زيرا کليشه های اجتماعی آنان را نسبت به ساير زنان کم قابليت تر ( ناتوان تر ) به شمار می آورد. زنان در اشتغال بطور کلی با تبعيض روبه رو هستند و برای زنانی که معلوليت دارند اين تبعيض خيلی بيشتر است. در شرايطی که بيکاری زياد است،  امکان اشتغال به بسياری از کارها به شدت محدود می باشد. تخمين زده می شود که 65 تا 70 درصد از زنان معلول بيکارند. زنان معلول حتی زمانی که به عنوان يک نيروی کار مطرح می شوند باز هم در جوامع خود با کليشه های مربوط به معلوليت در ارتباط با شغلشان مواجه شده و با افراد غير معلول مقايسه می شوند.

تعريف ناتوانی اغلب به انجام وظايف و نقش های فرد در يک " کار در آمدزا" بستگی دارد، در صورتی که اين تعريف شاخص ناقصی در ارتباط با زنان معلول است، چرا که مسئوليت انجام کارهای خانگی که " کار بدون مزد " هستند، ناديده گرفته می شود.

در مورد زنان معلول هنوز اين تلقی وجود دارد که آنان به عنوان افرادی ناتوان قادر به انجام وظايف يک بزرگسال چه به عنوان " مزدبگير " و چه  " زن خانه دار "  نمی باشند. تاثير اين وضعيت و نتيجه حاصل از اين موقعيت اقتصادی برای زنان معلول با توجه به هزينه های گزاف درمانهای پزشکی و ساير هزينه های روزانه آنان می تواند بسيار زيانبار باشد.

تصورات کليشه ای در خصوص زنان معلول ، به عنوان افرادی فاقد ميل جنسی ،گاه بدين شکل اظهار علاقه ای به ازدواج ندارند که اين تصور اشتباه است. هر چند با تاکيد به اعلاميه ها و اسناد بين المللی داخلی و خارجی، رسيدگی به وضعيت معلوليت غير قابل انکار می باشند ولی در اين ميان زنان معلول به لحاظ شرايط خاص نيازمند توجه بيشتری مي باشند که توجه به موارد ذيل می تواند تا حدودی راهگشای مسائل مربوط به آنان باشد:

  • اجرايی شدن حقوق جامع معلولين که در مجلس ششم به تصويب نمايندگان محترم رسيده است.

  • توجه به آموزش کلاسيک دختران معلول با گسترش آموزش فراگير در کشور، در قالب آموزش اجباری ( همانند ساير کودکان )

  • حمايت از اشتغال زنان معلول در سطوح شهری و روستايی با تضمين خريد و بازاريابی برای اشتغالات خانگی بخصوص در مناطق روستايی.

  • لزوم تحقيق و بررسی در خصوص تغيير نگرش جامعه نسبت به توانمنديهای زنان معلول و رفع ديدگاههای منفی جامعه در خصوص انجام وظايف زنانگی آنان از جمله همسری، مادری و ... از طريق رسانه های عمومی

  • بررسی و تحقيق در خصوص مسائل و مشکلات عاطفی و جنسی زنان معلول از طريق برنامه های پژوهشی و آموزشی

بررسی و تحقيق در خصوص ايجاد و گسترش تشکل های زنان معلول در شهرها و روستاها با هدف توانمندسازی و مشارکت بيشتر آنان در سطح جامعه

  • تاکيد بر حفظ و حراست از حقوق زنان معلول با تصويب قوانين تکميلی

  • تلاش در جهت تدوين قوانين حمايتی از زنان معلول و زنان معلول سرپرست خانوار

  • تلاش در جهت تدوين قوانين بيمه ای مکمل با توجه به نيازهای گسترده درمانی در زنان معلول جسمی .

****

 

منبع : مقاله  "  زنان معلول  تبعيض و پندارهای کليشه ای" -تهیه کننده : شهناز عباس نیا   - روزنامه  همشهری -سه شنبه 12 دی 1385

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی  

 

 

 

 

 

 

 

براي اطلاع از به روز رساني سايت  مشترك  شويد

 
 





Powered by WebGozar

 

مرکز ضايعات نخاعی جانبازان

 مهرماه  هزار سيصد و هشتاد و چهار

info@isaarsci.ir

Copyright © 2005  Isaarsci  Website . All rights reserved