مهارتهای زندگی و بهداشت رواني

 

   
   

www.isaarsci.ir

   

 

 

 

 



بهداشت رواني يعني توانايي زندگي کردن شاد، سرزنده و بدون درد سر و گرفتاري.

 

 بنا به تعريف سازمان جهاني بهداشت (WHO) بهداشت رواني فقط به معناي نبود بيماري رواني نيست، بلكه بيشتر با نوعي سلامت ذهني ارتباط دارد. افرادي از نظر رواني سالم هستند كه احساس كنند به خوبي با زندگي، مسائل و تغييرات آن كنار مي آيند و مي توانند زندگي خود را تحت كنترل داشته باشند، مسئوليت پذير باشند، از توانايي هاي ذهني خود به خوبي استفاده كنند، با ديگران ارتباط خوب و مناسبي برقرار كنند و به فعاليت هاي سازنده بپردازند.

 


يكي از برنامه هاي پيشگيرانه و در راستاي ارتقاي بهداشت رواني ، برنامه آموزش مهارت هاي زندگي است. فرض زيربنايي براي طراحي اين برنامه ، پژوهش هاي انجام شده در مورد آسيب هاي رواني و اجتماعي است. بسياري از پژوهش ها نشان داده اند كه آسيب هاي اجتماعي با مهارت هاي ارتباطي رابطه دارند و هدف اصلي برنامه آموزش مهارت هاي زندگي اين است كه فرصت هايي را فراهم آورد تا افراد مهارت هايي را بياموزند و بتوانند در رابطه با ساير انسان ها و كل اجتماع به طور موثر ، شايسته و مطمئن عمل كنند.

آموزش مهارت هاي زندگي برنامه اي براي ارتقاي بهداشت رواني


همان گونه كه مي توان از نام آن فهميد، مهارت هاي زندگي روش ها و مهارت هاي اصلي و ضروري براي يك زندگي سالم و سازنده است. به عبارت ديگر مجموعه اي از توانايي هستند كه سبب سازگاري ما با محيط و شكل گيري رفتارهاي مثبت و مفيد مي شوند. اين توانايي ها ما را قادر مي سازند كه نقش مناسب خود را در جامعه به خوبي ايفا كنيم و بدون آنكه به خود و يا ديگران لطمه بزنيم با خواسته ها و انتظارات و مسائل و مشكلات روزانه به ويژه در رابطه خود با ديگران به شكل موثري روبه رو شويم .

مهارت هاي زندگي متنوع و مختلف هستند و طبقه بندي هاي متعددي در اين زمينه وجود دارد كه رويكرد آنها زمينه سازي براي كنار آمدن با فشارهاي زندگي و كسب مهارت هاي فردي و اجتماعي است كه همواره بخشي از واقعيت زندگي انسان بوده و در ادوار مختلف زندگي او به شكل هاي گوناگون تجلي يافته است.


در دوره كودكي ، تعارض ها جلوه چنداني ندارند اما با افزايش سن و هنگام رويارويي با دشواري ها به ويژه در سنين نوجواني و جواني ، كشمكش هاي دروني و محيطي بيشتر تظاهر پيدا مي كنند . همزمان با رشد جسماني و رواني انتظارهاي خانواده و جامعه نيز از فرد افزايش مي يابد، به طوري كه نوجوان مي پذيرد به سبب زندگي اجتماعي، بخشي از تمايلات خود را محدود كند و در چارچوب هنجارهاي اجتماعي و گروهي قرار دهد.


سرانجام دوره آرامش ، راحتي و بي مسئوليتي كودكي ، در اثر الزام هاي اجتماعي جاي خود را به پذيرش واقعيت ها و تن دادن به خواسته هاي اجتماعي مي دهد . درحقيقت رشد رواني نيز رهايي از خود محوري و نيل به جامعه نگري است. از يك سو، گريز از هنجارهاي گروهي و فرهنگي باعث مخالفت و احياناً واكنش جامعه و نهادهاي متولي پاسداري از هنجارهاي ارزشي ، فرهنگي و اخلاقي مي گردد و ازسوي ديگر در ژرفاي شخصيت فرد با ايجاد اضطراب و احساس شرم و گناه كه در اصطلاح روان شناسي اضطراب اخلاقي ناميده مي شود، او را تحت فشار قرار مي دهد.


درصورت استقرار رفتار ضد اجتماعي ، نتيجه واكنش همزمان جامعه و درون فرد، آسيب روان شناختي در شخص و انحراف ها و نابهنجاري هاي اجتماعي در جامعه است. علوم آسيب شناسي رواني و آسيب شناسي اجتماعي نيز با هدف شناخت و كاهش عوارض اين آسيب ها به وجود آمده اند.

 بررسي ها نشان مي دهد افراد در جوامع مختلف همواره در مسير هنجار رشد رواني و اجتماعي قرار نمي گيرند و به دلايل گوناگون تعداد زيادي از كودكان، نوجوانان و جوانان،‌ توان دريافت محرك هاي بيروني و ايجاد توازن بين آثار اين محرك ها و انگيزه هاي دروني خود را ندارند و بدين ترتيب رشد موزون و همه جانبه كه هدف اصلي تعالي انسان به طور كامل و حتي گاه به طور نسبي است محقق نمي شود.

دراين ميان هرچه جامعه پيچيده تر و ارتباط بين فردي و اجتماعي وسيع تر گردد، تعارض هاي دروني و محيطي نيز سير صعودي طي مي كند و اين همه به سرگشتگي و آشفتگي بيشتر فردي مي انجامد و اختلال هاي رفتاري ، رواني و عاطفي ،‌ اعتياد به سيگار و مواد مخدر، پناه بردن به داروي اعصاب و .... محصول چنين فرايندي است.


گرچه مقوله مهارت هاي زندگي به تازگي در محافل و مجامع علمي طرح شده است ، اما بسياري از آنها در لابه لاي تعاليم الهي بيان شده است. براي مثال تلاش براي برقراري ارتباط مفيد و موثر با ديگران ، خودشناسي و توجه به ارزش ها به كرات درآيات قرآن كريم ، نهج البلاغه ، احاديث و روايات مورد تاكيد قرار گرفته است.


بدين ترتيب حال كه نمي توان مانع تغيير هاي سريع و پيچيدگي هاي جامعه و گسترش روابط اجتماعي و بين فردي شد، راهي جز آماده كردن افراد براي روبه رو شدن با موقعيت هاي دشوار زندگي جديد باقي نمي ماند و اين يعني آموزش مهارت هاي زندگي.

ظرفيت روان شناختي


ظرفيت روان شناختي يك فرد عبارت است از توانايي شخص در رويارويي با انتظارها و دشواري هاي زندگي روزمره ، بالا بودن ظرفيت روان شناختي اين امكان را به شخص مي دهد كه زندگي خود را در سطح مطلوب رواني نگه دارد و اين توانايي را به صورت رفتار سازگارانه و عمل موثر و مثبت متبلور سازد.


نقش ظرفيت روان شناختي در ارتقاي بهداشت و سلامتي در هر سه جنبه جسماني، رواني و اجتماعي بسيار با اهميت است. اين اهميت هنگامي با رزتر مي شود كه مشكل ، جنبه رفتاري به خود بگيرند . درچنين حالتي فرد هنگام رويارويي با فشارهاي رواني و موانع زندگي توان كافي ندارد و در نتيجه رفتار نامناسب او، سرچشمه تمام رنج ها و ناكامي ها نيز خواهد بود.


بروز مشكلات رفتاري ، مداخله مستقيم و فوري را ضروري مي سازد دراين شرايط مداخله عبارت است از افزايش قدرت سازگاري افراد و بالا بردن ظرفيت هاي فردي و اجتماعي آنان . ارتقاي ظرفيت روان شناختي افراد از راه هاي مختلف امكان پذير است. يكي از موثرترين آنها آموزش مهارت هاي زندگي است كه طي آن فرد به توانايي هايي دست مي يابد كه او را قادر مي سازند. مسئوليت هاي نقش هاي اجتماعي ، فردي و خانوادگي خود را بپذيرد و بدون لطمه زدن به خود و ديگران با خواست ها ، انتظارها و مشكلات روزانه به ويژه در روابط بين فردي به شكل موثري روبه رو شود. اثرگذاري مهارت هاي زندگي و ارتباط آن با مهارت هاي شناختي ، عاطفي و رفتاري را مي توان اين گونه تبيين نمود:


كسب دانش + كسب مهارت هاي زندگي همراه با تمرين + نگرش ها و ارزش هاي مثبت + رفتار مثبت =پيشگيري از مشكلات و ارتقاي بهداشت روان

انواع مهارت هاي زندگي


مهارت هاي زندگي فراوان اند و معرفي همه آنها كارساده اي نيست، به همين دليل مراجع معتبر علمي برخي از آنها را بيشتر مورد توجه و تاكيد قرار داده اند و برگسترش آنها تاكيد دارند از جمله :


1- خود شناسي
2- همدلي
3- حل مسئله
4- تصميم گيري
5- برقراري رابطه موثر با ديگران
6- تفكر انتقادي
7- تفكر خلاق
8- كنترل استرس
9- مدیریت هيجان ها
10- ارتباط بین فردی
در گروه بندي ديگري مي توان مهارت هاي زندگي را به علت نزديكي و همپوشي دو به دو به پنج حوزه تقسيم كرد. براي ارتقاي سلامت، آموزش هر يك از اين حوزه ها به صورت مهارت هاي عام و اصلي زندگي با هدف ايجاد توانايي هاي رواني و اجتماعي انجام مي گردد.

 
 

خود آگاهي

ارتباطات اجتماعي

تصميم گيري

تفكر خلاق

مقابله با هيجان

همدلي

ارتباطات بين فردي

حل مسئله

تفكر انتقادي

كنترل استرس

 

 

مهارت خودآگاهی


وقتي بچه بودم دلم مي خواست دنيا را عوض كنم.
بزرگتر كه شدم گفتم : دنيا بزرگ است ، كشورم را تغيير مي دهم .
در نوجواني گفتم: كشور خيلي بزرگ است ، بهتر است شهرم را دگر گون كنم.
جوان كه شدم گفتم : شهر خيلي بزرگ است، محله خود را تغيير مي دهم .
به ميانسالي كه رسيدم گفتم : از خانواده ام شروع مي كنم.
در اين لحظه آخر عمر مي بينم كه بايد از خودم شروع مي كردم ، اگر تغيير را از خودم آغاز كرده بودم ، خانواده‌ام ، محله‌ام ، شهرم ، كشورم ، و جهان را به اندازه توانم تغيير مي دادم!


خودشناسي از جمله مهمترين مهارت هاي زندگي است كه ساير مهارت ها بدون آن معنا ندارند، حضرت علي (ع) مي فرمايد: من عرفه نفسه، فقد عرفه ربه ، اين در حالي است كه در دهه هاي اخير روان شناسان دربررسي اختلال هاي رفتاري و انحراف هاي اجتماعي به اين نتيجه رسيده اند كه بسياري از اختلال ها و آسيب ها در ناتواني برخي افراد در تحليل هاي خود موفقيت خود ريشه دارند.


مهارت خود آگاهي ، توانايي شناخت وآگاهي از خصوصيات ،نقاط ضعف و قوت ، خواسته ها ،ترس ها وانزجارهاست . براي اكثر ما توصيف ويژگي هاي اخلاقي ورفتاري خود براي ديگران كار سخت و دشواري است . به عنوان مثال ممكن است پاسخ به اين سوال كه چه كسي هستيم ، سخت و دشوار باشد. اكثر ما فقط در مورد ويژگي هاي كلي و عمومي خود از جمله سن ،جنسيت ، وضعيت شغلي و ... خود صحبت مي كنیم و از ويژگي هاي شخصيتي ورفتاري خود اطلاعات كافي و مناسبي نداريم . به عنوان مثال نمي دانيم كه چه كارهايي را خوب مي توانيم انجام دهيم ؟ چه ويژگيهاي اخلاقي منفي داريم ؟ چه اهدافي براي زندگي خود داريم ؟ چه آرزوهايي داريم ؟ علايق و اولويت هاي زندگي ما چيست ؟ چه چيزهايي ما را ناراحت يا خوشحال مي كند ؟ رشد خود آگاهي به فرد كمك مي كند تا دريابد تحت فشار رواني قرار دارد يا نه و اين معمولاً پيش شرط و شرط ضروري روابط اجتماعي و روابط بين فردي موثر و همدلانه است .

انواع آگاهي از خود


1- خود فيزيكي : به تصوري كه هركس از ظاهر فيزيكي خود دارد گفته مي شود . آيا از ويژگي هاي ظاهري خود راضي هستيم ؟ يا احساس خوبي نداريم.


2- خود جنسيتي : تصور يا برداشتي است كه هر كس از هويت و تمايلات جنسي خود دارد. به عبارت ديگر آيا شخص از زن يا مرد بودن خود احساس رضايت دارد؟


3- خود اجتماعي : به تصوري كه فرد از جايگاه اجتماعي خود دارد گفته مي شود. ديگران ما را چگونه مي بينند؟ چگونه در گروهها ظاهر مي شويم؟ در اجتماع چه نقش هايي بايد داشته باشيم ؟ پايگاه اجتماعي ما چگونه است؟ ديگران با ما چگونه هستند و ما باديگران چگونه ايم؟


4- خود معنوي: تصور شخص از اعتقاداتش است كه معمولاً به زندگي و باورهاي مذهبي او معنا مي بخشد. براي مثال آيا مذهبي هستيم ؟ به زندگي پس از مرگ باور داريم؟


5- خود تاريك : جنبه خاصي از خود است كه در برگيرنده اسرار ماست. چون دوست نداريم فاش شود، معمولاً انرژي زيادي براي مخفي نگهداشتن آن مصرف مي كنيم .


6- خود آرماني : آن بخشي از ماست كه مي خواهيم به آن برسيم . دائم در اين فكر هستيم كه چگونه به نظر مي آئيم؟ بانگاه به زندگي ديگران ، خودمان را با آنها مقايسه مي كنيم ، سپس در ذهن خويش تصويري از خود مي سازيم كه دوست داريم آن باشيم ، به آن خود آرماني مي گويند.


7- خود واقعي: دروني ترين بخش وجود ماست كه آن را به خوبي مي شناسيم ولي افراد محدودي ازآن آگاه هستند. ممكن است آن را ازديگران پنهان كنيم، چون نگرانيم از اين كه اگر ديگران خود واقعي ما را بشناسند، ممكن است علاقه‌شان را به ما از دست بدهند.

ويژگي هاي افراد خودآگاه :


- براي خود ارزش قائل هستند.
- از روحيه انتقاد پذيري برخوردارند
- نسبت به ارزش ها و اعتقاداتشان آگاهي كامل دارند و از آن دفاع ميكنند.
- احساس خشنودي و رضايت خاطر زيادي دارند.
- در مقابل فشار و ضربه هاي رواني و اجتماعي مقاومت بيشتري از خود نشان مي دهند
- به دنبال سرزنش يا تحقير ديگران نيستند، بلكه باديگران با احترام برخورد مي كنند.
- اغلب از روحيه مثبت انديشي برخوردارند.
- روحيه همكاري و مشاركت بالايي دارند.
- از مشورت با ديگران و افراد صاحب نظر استقبال مي كنند.


خلقت انسان داراي حقيقي است كه او براي رسيدن به آن آفريده شده است و در او صفات و خصوصياتي نهفته است كه مجموعه اين صفت ها، شخصيت فرد را تشكيل مي دهد. شخصيت هر كس داراي ويژگي هايي است كه او را از ديگران متمايز مي كند. شخصيت مجموعه باورها و اعتقادات ، احساسات و رفتار هر فرد است كه نحوه ارتباط او را با خود ، ديگران ،‌عالم و هستي و همچنين نحوه برخورد او را بامسائل و مشكلات تعيين مي كند.

شخصيت داراي دو بعد مي باشد:


ظاهری ( بيروني ) و باطني ( دروني)


شخصيت ظاهري هر فرد پوششي براي شخصيت باطني او در مقابل ضربه هاي روحي و رواني است. انساني به تكامل مي رسد كه تمام جنبه هاي وجود خود را كشف نمايد. اغلب مردم براين باورند كه ما خودمان را به دقت مي شناسيم و مي دانيم كه چه مي خواهيم و چه مي كنيم. اگر به راستي اين گونه است، پس ريشه اين همه بگومگوهاي بي مورد چيست؟ ريشه اين همه اضطراب ،‌ دلشوره، نگراني ، خستگي هاي مزمن جسمي و رواني كجاست؟


امروزه شناخت درك و آگاهي از خود، نيازمند دانش و روش است . چون انسان هزاره سوم بيش از هر دوره ديگري با ارتباطات و فناوري گره خورده است، شناخت وي از خود مستلزم بررسي و ارزيابي صحيح از خود مي باشد. خودآگاهي مادر تمامي مهارت هاي زندگي به شمار مي آيد. شناخت دقيق و درست از خود، به عبارتي ديگر شناخت نگرش ها ، آراء ، عقايد ، انديشه ، ‌هيجانات ، توانايي ها ، ناتوانائي ها ، مهارت ها و كاستي هاي خود است.


هدف هاي يادگيري:


- مهارت هاي ذهني :
- آگاهي از ويژگيهاي مثبت خود .
- شناسايي ويژگي هاي قابل تغيير خود
- شناخت استعداد ها و توانمندي ها
- آشنايي با نظريات ديگران در مورد خود
- مهارت هاي كنشي
- توانايي تعمق وانديشه در خويشتن
- توانايي تغيير ويژگي هاي منفي خود
- تقويت ويژگي هاي مثبت
- مهارت هاي نگرشي
- علاقه به بررسي وتحليل خود
- تمایل به تغییر ویژگی های منفی خود


عاليت

 : 1-من كي هستم ؟


1-1-خود آگاهي جسماني


فردي كه در مسير خود آگاهي قدم نهاده بايد نسبت به ويژگي هاي جسماني خود نيز آگاهي داشته باشد. با انجام تمرين هاي عملي زير دراين زمينه اقدام كنيد.


الف- تصوير شما در آينه


به خودتان در آينه نگاه كنيد ، آنچه مي بينيد آقا يا خانمي چاق يا لاغريا متوسط، سفيد يا سبزه يا گندمگون ، مرتب يا نامنظم و...است اين موارد ويژگي هاي جسماني شما هستند . ويژگي هايي كه حتي وقتي ديگران هم به شما نگاه مي كنند، آنها را تشخيص مي دهند . شما بايد بتوانيد به خوبي ويژگي هاي جسماني خود را فهرست كنيد ، به طوري كه اگر اين فهرست به فردي داده شود كه شما رانمي شناسد ، او بتواند شما را در ميان يك جمع تشخيص دهد. من....


ب- ويژگي هاي جسماني مطلوب و نامطلوب


ممكن است شما داراي ويژگي هاي جسماني باشيد كه برايتان مطلوب نباشند . برخي از اين ويژگي هاي جسماني كاملاً قابل تغيير هستند ، برخي غير قابل تغيير و بعضي ديگر تا حدودي قابل تغيير مي باشند . به ويژگي هاي جسماني خود فكر كنيد و در تمرين زير تعيين كنيد كه جزو كدام يك از ويژگي ها هستند.


به طور مثال :

1 – چاقی – قابل تغییر
2 – اندازه چشم های کوچک – غیرقابل تغییر
3 – بینی بزرگ – تا حدوی قابل تغییر
* با توجه به مثال بالا به ویژگی های جسمانی خود فکر کنید و 10 ویژگی جسمانی خود را یادداشت کرده و مشخص کنید کدام قابل تغییر ، کدام غیرقابل تغییر و کدامشان تا حدودی قابل تغییر هستند.
2-1- خود ارزشيابي صحيح
لطفاً به سوال هاي زير پاسخ دهيد:
- فكر مي كنيد مهمترين پيشرفت ودستاورد شما چيست ؟
- كدام ويژگي خانواده خود را بيشتر مي پسنديد؟
- چه چيزي در زندگي شما با ارزش تراست؟
- سه فعاليتي كه فكر مي كنيد در انجام دادن آنها توانايي داريد، كدام هستند؟
- دوست داريد چه چيزي را درخود تقويت كنيد ؟


- نكته هاي مثبت ، منفي ياخنثي هر كدام از ويژگي هاي زير را مشخص كنيد.


1- اعتماد به نفس 2- حسادت 3- خوش قولي 4- نظم و ترتیب 5- زود رنجي 6- نااميدي 7- مسئوليت پذيري 8- غرور و تكبر


3-1- نقش اعضاي خانواده ودوستان نزديك درخودآگاهي


لطفاً ضمن پرس و جو از بستگان و نزديكان به سوال هاي زير پاسخ دهيد :
- ديگران چه صفتي را بيش از همه در شما مي پسندند؟
- ديگران چه صفتي را بيش از همه درشما نمي پسندند؟
- آيا ازبين صفت هاي مذكور ، موردي هست كه شما به آنها آگاهي نداشته ايد؟

مهارت برقراري رابطه مؤثر


انسان همواره نیازمند بیان خویشتن است بیان خویشتن چه به صورت کلامی و چه غیر کلامی هنگامی موثر است که با فرهنگ ، سنت ها و ارزش های جامعه تناسب داشته باشد این مهارت شامل ابراز عقاید امیال و حتی نیازها و ترس هاست .

 قدرت برقراری و حفظ روابط دوستانه در بهداشت روانی فردی و اجتماعی اشخاص تاثیر به سزایی دارد در این زمینه می توان ، حفظ روابط دوستانه در بهداشت روانی فردی و اجتماعی اشخاص تاثیر به سزایی دارد در این زمینه می توان حفظ روابط مطلوب صمیمانه و همراه با مسئولیت با اعضای خانواده و سایر گروهها را نقطه آغاز کسب این مهارت تلقی کرد علاوه بر ایجاد ارتباط پایان بخشیدن به یک ارتباط بین فردی به صورت سازنده و مفید نیز بخش دیگری از واقعیت های زندگی است که آن نیز به تمرین و تجربه نیاز دارد


یکی از عوامل مهم ارتباط موثر بین فردی ناتوانی یا توانایی فرد در ابزار وجود است توجه به مبحث ابراز وجود در دو دهه اخیر ، نشان دهنده اهمیت این بعد از تعاملات اجتماعی است برخی متخصصان ابراز وجود را دارای چهار مرتبه زیر می دانند.


1- رد تقاضای نامعقول دیگران
2- جلب احساس مثبت دیگران و طرح درخواست های خود
3- ابراز احساسات مثبت و منفی
4- شروع ، ادامه و خاتمه دادن به گفت و گوها


تاکنون تعریف های بسیاری از ابزار وجود شده است که به دو تعریف اصلی و مهم آن اشاره می شود: با اضطراب جدی بر حق خود پافشاری کند ، احساسات واقعی خود را صادقانه بیان دارد و بدون فراموش کردن حقوق دیگران ، حق خود رامطالبه و اعاده کند.


در ابراز وجود رعایت و احترام به حقوق دیگران تاکید شده است ، کسانی که این مهارت را کسب کرده اند باید بتوانند بین گرفتن حقوق خود و پایمال کردن حقوق دیگران تفاوت قایل شوند ابراز وجود شامل هفت مفهوم است که عبارت اند از :


1- ابراز عقاید متفاوت
2- تقاضای تغییر رفتارهای نامطلوب از دیگران
3- رد درخواست های نامعقول دیگران
4- پذیرش کاستی های خود
5- آغاز وادامه تعاملات با دیگران
6- ابراز احساسات مثبت
7- ادای جمله های متعارف در هنگام مواجهه یا جداشدن از دیگران


به بیان دیگر ارتباط موثر و مطلوب با دیگران از چند بخش تشکیل شده که یکی از آنها تبادل احساسات است بیان احساس در مورد چیزی یا فردی معمولاً راحت نیست گاهی شخص از بیان احساس خود هراس دارد ، زیرا بیم دارد احساسش مورد پذیرش طرف مقابل قرار نگیرد یا مورد تمسخر واقع شود و احساسات خود را پنهان می‌کند .

قسمت دوم ارتباط موثر و ارتباط یکی از زمینه های پیچیده است و ممکن است هر یک از ما   در این مورد مشکلات خاصی داشته باشیم.  آموختن مهارت های ارتباطی موثر به فرد کمک می کند که درک و شناخت بهتری از خود داشته باشد و به نحو بهتری با دیگران سازش کند . همچنین در ارتباطات شخصی و شغلی دارای اهمیت است این مهارت به فرد کمک می کند تا بتواند نظرها، عقاید ، خواسته ها ،نیازها و هیجان های خود را ابراز و به هنگام نیاز از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید ، مهارت تقاضای کمک و راهنمایی از دیگران در مواقع ضروری از عوامل مهم یک رابطه سالم است همچنی روابط بین فردی مثبت و موثر فرد با انسانهای دیگر منجر به افزایش توانایی ایجاد و بقای روابط دوستانه است که در سلامت روانی و اجتماعی و روابط گرم خانوادگی به عنوان یک منبع مهم حمایت اجتماعی و قطع روابط اجتماعی ناسالم نقش بسیار مهمی دارد.

هدف های یادگیری


مهارتهای ذهنی :


- آشنایی با تاثیر ارتباط موثر و مفید بر رشد شخصیت افراد
- درک اهمیت ارتباطات مطلوب در موقعیت های مختلف
- شناخت موانع برقراری ارتباط موثر
- آشنایی با انواع ارتباط کلامی و غیر کلامی


مهارتهای کنشی :


- افزایش توانایی برقرارای ارتباط مطلوب با دیگران
- توانایی اجتناب از سو تفاهم های رایج در روابط بین فردی
- توانایی ابراز نظرات مخالف
- درک چشم انداز و دیدگاه دیگران


مهارتهای نگرشی :


- علاقه به برقراری روابط موثر با دیگران
- تمایل به رفع سو تفاهم های موجود
- علاقه به ابزار نظریات خود در روابط بین فردی
- تحمل نظرات مخالف و پذیرش نسبت به دیدگاههای دیگران


فعالیت


فعالیت 1 : انواع روشهای ارتباطی


انواع روش های برقراری ارتباط با دیگران را با مثال بنویسید


فعالیت 2 : نوع جمله ها
یکی از بهترین روش ها برای بیان کلامی احساسات استفاده از جمله های اول شخص مفرد است موارد زیر را با استفاده از این روش تکمیل کنید


1- تو هیچ وقت سراغ مرا نمی گیری من دوست دارم بیشتر سراغ مرا بگیری
2- اصلاً در مورد کارهایت فکر نمی کنی دلم می خواست کمی جدی فکر کنی


فعالیت 3 : ارتباط غیر کلامی / زبان بدن

کلمات زیر را بر روی تکه کاغذهای کوچک و جداگانه ای نوشته و از یکی از دوستان ، همکاران یا اعضای خانواده بخواهید تا یکی یکی آنها را بطور تصادفی انتخاب و بدون استفاده از زبان و به صورت غیر کلامی ، حالت های مربوط به هر کدام را نمایش دهند . سعی کنید که این حالت ها را در آنها تشخیص دهید پس از پایان کلمه ها ، می توانید جای خود را با طرف مقابل عوض کرده و فعالیت را تکرار کنید .


- عشق
- کسالت
- خوشحالی
- نا امیدی
- تفکر
- حسادت
تصمیم گیری


مردي قوي هيكل ، در چوب بري استخدام شد و تصميم گرفت خوب كار كند، او روز اول 18 درخت بريد، رئيسش به او تبريك گفت و او را به ادامه كار تشويق كرد. روز بعد با انگيزه بيشتري كار كرد ولي 15 درخت بريد! روز سوم بيشتر كار كرد، اما فقط 10 درخت بريد. به نظرش آمد كه ضعيف شده است. نزد رئيسش رفت و گفت نمي دانم چرا هرچه تلاش مي كنم ، درخت كمتري مي برم!


رئيسش پرسيد " آخرين بار كي تبرت را تيز كردي؟
اوگفت : براي اين كار وقت نداشتم . تمام مدت مشغول بريدن درختان بودم!


در زندگي ما انسان ها، واقعيت هاي متعددي وجود دارند كه چه بخواهيم و چه نخواهيم با آنها روبه رو خواهيم شد. از جمله واقعيت هاي مهمي كه هر كدام از ما به طور دائم با آنها برخورد داشته و خواهيم داشت. مشكل و تصميم گيري است.


تصميم گيري يكي از مهمترين مهارت هاي زندگي است . زيرا فرد همواره بايد يك راه را از ميان راههاي گوناگون انتخاب كند ، اما اگر شخصي براي اخذ تصميم مهارت كافي نداشته باشد قادر به تصميم گيري نخواهد بود و در نتيجه يا تعارض ها وتنش هاي ناشي از آن را تحمل خواهد كرد يا با تصميم گيري غير منطقي ونادرست به افسردگي ، اضطراب و ساير ناراحتي ها دچار خواهد شد.

 قلمرو اين مهارت بسيار وسيع است واز جزئي ترين رفتار ها تاكلي ترين ومهمترين آنها را شامل مي شود. به همين دليل مهارت تصميم گيري ، درتامین بهداشت روانی بسیار اساسی است، زیرا این مهارت به فرد کمک می کند تا به نحو موثری در مورد مسایل زندگی تصمیم گیری نماید. برای این مهم لازم است بتواند مسئله را تشخیص دهد راه حل های ممکن یا انتخاب ها را احصا نماید ، نتایج احتمالی هر یک از آنها را بررسی و در پایان بهترین راه حل را انتخاب کند.


بسیاری از موقعیت های واقعی زندگی فرد را با تصمیم گیری های گروهی مواجهه می سازد و ممکن است تصمیم فرد با تصمیم گروه همخوانی نداشته باشد. تصمیم گیری در مورد انتخاب هر یک از آنها نیز منوط به تحلیل دقیق موقعیت است اخذ تصمیم در این گونه موارد مستلزم مهارتهای دیگری است.


هدفهای یادگیری :

مهارتهای ذهنی:
- آشنایی با مفهوم تصمیم گیری
- آشنایی با فرایند و روش تصمیم گیری
- آشنایی با عوامل موثر در تصمیم گیری
- درک اهمیت پیامدهای هر تصمیم


مهارتهای کنشی:
- تمرین مراحل فرایند تصمیم گیری
- انتخاب تصمیم و ارزیابی آن


مهارتهای نگرشی:
- علاقه به روش تصمیم گیری صحیح
- تاکید بر لزوم تامل وتفکر پیش از هر تصمیم


عوامل موثر در تصمیم گیری : برخی از عوامل مهمی که در تصمیم گیری اثر گذارند و هنگام تصمیم گیری باید به آنها توجه کرد عبارت اند از :
1- اطلاعات ، داشتن اطلاعات و آگاهی های لازم و کسب آن از منابع و مراجع ذیصلاح
2- فشارهای اجتماعی تاثیر دیدگاهها و ارزشهای اطرافیان (خانواده ، دوستان ، رسانه ها و... )
3- موقعیت ، توجه به موقعیت های ویژه بحرانی


فعالیت :
فعالیت 1: پیش بینی نتایج
در زیر نتیجه احتمالی هر کدام از تصمیم های احتمالی آمده است خودتان را در این شرایط تصور کرده و بگوئیداگرهرکدام از این تصمیم ها را می گرفتید چه اتفاقی می افتاد.


تصميم نتیجه احتمالی
ورزشکار حرفه ای شوید
عملی برخلاف میل همسرتان یا اعضای خانواده انجام دهید
ادامه تحصیل بدهید


فعالیت 2 : راهنمای تصمیم گیری
پیامدهای هر کدام از روش های زیر را در تصمیم گیری های مختلف بنویسید
1- حق تصمیم خود را به طور کامل به دیگران واگذار کردن
2- تصمیم نگرفتن
3- تسلیم دیگران شدن
4- ناگهانی و بدون فکر تصمیم گرفتن


فعالیت 3 : بازگشت
اگر این امکان وجود داشت که در تصمیم های خود تجدید نظر کنید کدام یک را تغییر می دادید ؟چرا ؟

مهارت حل مسئله


پيشرفت سريع فناوري و ارتباطات، باعث به هم ريختگي بسياري از معادله هاي اقتصادي، فرهنگي ، سياسي ، اجتماعي و ارتباطي در دنياي امروز شده است. به طوري كه هر روز صدها مسئله و مشكل ذهن ما را به خود مشغول مي كند. براي مثال امروزه والدين از خود مي پرسند:
- آيا فرزند ما آنقدر كه در بازي و كار با كامپيوتر توانايي دارد، در مهارت هاي اجتماعي هم تواناست؟
- آيا در مقابل درخواست هاي نا به جاي ديگران قدرت " نه گفتن " و اعتراض و مقابله دارد؟
- آيا در صورت لزوم مي تواند از خود دفاع كند؟


امروزه افرادي كه توانايي حل مسايل خود را داشته باشند، قطعاً در زندگي موفق ترند. توانايي حل مسئله علاوه برجسارت، نيازمند آموزش اساسي است كه تا به حال كمتر به آن پرداخته شده و جايگاه پايين تري هم برايش قائل بوده ايم. از آن جايي كه توانايي "حل مسئله" يكي از مهارت هاي اساسي زندگي محسوب مي شود، فراگيري آن ضروري است. حل مسئله فرايندي است كه شخص با توجه به تجربه هاي عملي و توانمندي هاي ذهني خود بتواند براي حل مسئله يا مشكل قدم برداشته و به نتيجه مطلوب دست يابد.


مهارت حل مسئله فرد را قادر مي سازد تا به طور موثرتري مسايل زندگي را حل كنند. مسايلي مانند اختلاف با اطرافيان، مشكلات تحصيلي، مواجهه با قانون، مشكلات اداري و مالي و... چنانچه مسايل مهم زندگي حل نشده باقي بمانند، استرس و فشار رواني ايجاد مي كنند.
نكته قابل توجه اين است كه مسئله چيست؟ مسئله ازديد روان شناسان زماني مطرح مي شود كه فرد با موقعيت يا تكليفي رو به رو مي شود كه نمي تواند از طريق كاربرد اطلاعات و مهارت هايي كه در آن لحظه در اختيار دارد به آن موقعيت يا تكليف پاسخ دهد. هنگام مواجهه با چنين موقعيتي بديهي است راهي براي فرار از مسئله وجود ندارد و بايد به راه حل آن انديشيد. يكي از پيش زمينه هاي حل مسئله خود آگاهي است، يعني اين که فرد آگاهانه بداند درچه وضعيتي به سر مي برد، توانمندي ها و محدوديت هاي او چيست و چگونه در مورد خود مي انديشد، آيا باخود مي گويد: من مي توانم، انسان توانمندي هستم، بايد به دنبال راه حل مناسبي باشم، يا اينكه: من خيلي ناتوانم، به درد هيچ كاري نمي خورم!

مراحل حل مسئله


1- شناسايي يا طرح مسئله: مرحله اي است كه در آن ذهن مشخص با مسئله يا مشكلي روبه رو مي شود.
2- جمع آوري اطلاعات: براي اينكه مشكل يا مسئله به دقت مشخص شود، ضروري است اطلاعات دقيقي درباره آن جمع آوري شود. جمع آوري اطلاعات معمولاً از راه گفت و گو با ديگران به ويژه متخصصان ، تجربه ها، كتاب ها و ساير منابع رسانه اي و اطلاعاتي صورت مي پذيرد. هرچه اطلاعات دقيق و مناسب تر باشد، فرد براي رسيدن به حل مسئله ، موفق تر خواهد بود.


3- تعريف مسئله : دراين مرحله فرد با بررسي اطلاعات جمع آوري شده ، به ريشه و ماهيت مشكل خود پي مي برد.


4- پيش بيني راه حل هاي مختلف : دراين مرحله شخص سعي مي كند راه حل هاي مختلف را از طريق بارش مغزي، تعامل و هم انديشي با ديگران به دست آورد، همه راه حل هاي مختلفي كه به ذهنش خطور مي كند را بنويسد. هدف در این مرحله ، فقط پيدا كردن راه حل هاي گوناگون است، نه اين كه كداميك از راه حل هاي انتخاب شده بهتر و قابل قبول تر است.


5- بررسي راه حل هاي گوناگون و انتخاب بهترين راه حل: دراين مرحله فرد هر يك از راه حل هايي كه در مرحله قبل يادداشت شده بود را با نمره ارزش گذاري مي كند تا دريابد، كدام يك از راه حل ها كارايي بهتر و قابليت اجرايي بيشتري دارد و به نوعي زودتر و بهتر مي تواند مشكل يا مسئله را حل نمايد. هدف در اين مرحله برخلاف مرحله قبل، قضاوت و داوري است و به بررسي كيفيت و محتواي راه حل ارائه شده مي پردازد. سپس راه حل هاي نامناسب را حذف مي كند و بهترين راه حل ارائه شده را انتخاب كرده و به مرحله اجرا مي گذارد.


6- اجرا و ارزيابي: پس از انتخاب بهترين راه حل و اجراي آن، ارزيابي مسئله و راه حل آن آغاز مي شود. در اين مرحله اگر راه حل انتخاب شده موفقيت آميز باشد . مشكل حل شده و خاتمه مي يابد. اگر موفقيت آميز نبود و مشكل حل نشد، راه حل بعدي بكار گرفته مي شود.


فعاليت 1: چكار كنم ؟
محمود پس ازآنكه با تاكسي به نزديكي هاي مقصد رسيد ، متوجه شد كيف پولش راهمراه نياورده است. اگر شما به جاي محمود بوديد ، چه راه حل هايي براي حل اين مسئله به دهنتان مي رسيد؟
عامل مهم ديگر در رويا رويي با مسائل ، آگاهي از فرايند حل مسئله است .متخصصان معتقدند اهميت و پيچيدگي مسائل به هر اندازه كه باشد با كمك يك ساختار طبقه بندي شده مي توان با آن برخورد كرد. اين فرايند چهار مرحله دارد :


1- تعريف و شناسايي مشكل يا مسئله
2- پيداكردن راه حل هاي مختلف
3- تصميم گيري
4- بازنگري


فعاليت 2: كدام راه بهتر است ؟


محبوبه براي ادامه تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد يا مشغول به كار شدن دچار ترديد است . اگر شما به جاي او بوديد چكار مي كرديد؟ با توجه به چهار مرحله فرايند حل مسئله پاسخ دهيد.

مهارت همدلی


افراد همدلي را از كودكي مي آموزند . كودكان 18 ماهه مي توانند موقعيت ديگران را درك كنند، از رفتار كودكان هنگامي كه با فرد آسيب ديده يا رنجوري رو به رو مي شوند ، مي توان به توانايي آنان در درك حالت هاي عاطفي ديگران پي برد. همدلي برپايه خود آگاهي بنا مي شود. هرقدر نسبت به احساسات خودمان آگاهي بيشتري داشته باشيم ، دريافتن ودرك احساسات ديگران ماهرتر خواهيم بود . توانايي همدلي يعني قابليت شناخت احساسات ديگران . همدلي مي تواند در عرصه هاي مختلف زندگي نقش ايفا كند . زيرا نوع خاصي از توجه داشتن به ديدگاه ديگري است . براي افزايش اين مهارت پرورش توانايي گوش دادن ضروري است. زيرا هرچه افراد احساس مسئوليت بيشتري كنند، تحمل بيشتري براي گوش دادن به حرف هاي ديگران خواهند داشت و در نيتجه به درك بهتري از احساسات طرف مقابل خواهند رسيد.


دانيل گلمن معتقد است افرادي كه توانايي درك احساسات ديگران را ندارند از لحاظ احساس ناشنوا هستند. تشخيص ميزان همدلي افراد از راه كلام ، كردار ، آهنگ صدا وسكوت آنها راحت است . بارآن ، همدلي را توانايي آگاهي و درك احساسات ديگران و حساس بودن به چگونگي احساسات ديگران مي داند. بنابر اين همدل بودن يعني شناخت احساسات ديگران وحساس بودن به نگراني هاي ديگران .


براين اساس يكي از مهمترين مهارت هاي موردنياز زندگي اجتماعي، مهارت همدلي است . افراد توانا در همدلي با دقت به نشانه هاي هيجاني مخاطب توجه مي كنند و شنونده خوبي هستند ، به نظرات وديدگاههاي ديگران حساسيت نشان مي دهند و آن را درك مي كنند و از طريق شناخت و درك نيازها و احساسات ديگران تلاش مي كنند آنها را ارضا كنند. همچنين برديدگاهها وتفاوت هاي موجود اشراف داشته و به تفاوت هاي گروهي حساس هستند . دانشمندان معتقدند همدلي دو جزء شناختي و عاطفي دارد. اجزاي شناختي همدلي عبارت اند از : توانايي در شناسايي و نامگذاري حالت هاي ديگران و توانايي در حدس زدن ديدگاه افراد ديگر، جزء عاطفي آن توانايي نشان دادن پاسخ عاطفي مناسب است.


همدلي برپايه خود آگاهي بنا مي شود، هر قدر نسبت به احساسات خودمان گشاده تر باشيم، در دريافتن احساسات ديگران ما هرتر خواهيم بود. افراد مبتلا به ناهمدلي، كه هيچ ايده اي درباره احساسات خودشان ندارند، وقتي نوبت به شناخت احساسات افراد ديگري مي رسد كاملاً عاجز مي شوند. گويي از نظر عاطفي نفوذ ناپذيرند. اين افراد به پيام ها و رشته هاي عاطفي كه از خلال كلمه ها و اعمال افراد به بيرون تراوش مي كند. ( لحن بيان يا تغيير درحالت هاي چهره، سكوتي گويا، لغزشی افشاگر) هيچ توجهي نمي كنند.


افراد ناهمدل كه درباره احساسات خودشان سردر گمند، وقتي ابراز احساسات ديگران را نسبت به خود مي شنوند، به همان ميزان گيج و مبهوت مي شوند. اين شكست در دريافت احساسات ديگران ، يك كاستي اساسي در هوش هيجاني است و شكستي اندوهبار در معناي انسانيت است. درتمامي ارتباط ها ، ريشه و سرمنشاء ‌اهميت دادن به ديگران، هماهنگي عاطفي و توانايي همدلي كردن با آنان است.


اين قابليت ( يعني توانايي شناختن احساسات ديگران) در عرصه هاي مختلف زندگي نقش ايفا مي كند . از فروش و مديريت گرفته تا دلباختن و پدر و مادر بودن ، تا دلسوزي براي ديگران و فعاليت هاي سياسي . فقدان حس همدلي نيز گوياست، نبود آن درافراد جامعه ستيز جنايتكار، متجاوزان به عنف و متعرض به كودكان مشاهده مي شود. عواطف افراد بيشتر اوقات از طريق نشانه هايي غير از بيان مستقيم ابراز مي شود . توانايي دريافت كانال هاي غير كلامي، كليد درك احساسات ديگران است ، يعني لحن كلام، حالت هاي بدني ، حالت هاي چهره و امثال آن.
درست همانطور كه ذهن عقلاني درقالب كلمه ها ابراز مي شود، نحوه ابراز احساسات به صورت غير كلامي است. در واقع وقتي گفته هاي فرد با آنچه از طريق لحن صدا، حالت هاي بدني يا ديگر كانال هاي غير كلامي ابراز مي كند، هماهنگي نداشته باشد، واقعيت عاطفي خود را در نحوه بيان آنچه كه مي گويد نشان مي دهد و نه اينكه چه مي گويد.


هدف هاي يادگيري:

- مهارت هاي ذهني :
- آگاهي از مفهوم همدلي
- درك تاثير گوش دادن برهمدلي
- يادگيري اين كه خود اگاهي ، شناخت ديگران و درك تنوع فرهنگي براي همدلي ضروري اند
- مهارت هاي كنشي:
- افزايش توانايي همدلي با ديگران
- افزايش توانايي مديريت تعارض واستفاده از گفت و گو براي رفع ابهامات
- تجزيه و تحليل تفاوت هاو درك تفاوت هاي گروهي
- مهارت هاي نگرشي:
- مهم دانستن همدلي
- علاقه مندي به شنونده فعال بودن
- تاكيد براهميت و جايگاه تفاوت ها
- علاقه مندي به كمك به ديگران با ميل و اشتياق


فعالیت : نام فعاليت : همدلي در آينه ادبيات
1- مولوي مي گويد:
پس زبان محرمـي خود ديگــر است همدلي از هم زباني خوشتر است
سعي كنيد چند نمونه ديگر از ادبيات را پيدا كنيد :


2- خاطراتي از همدلي و ناهمدلي
خاطرات خود را مرور كنيد ومواردي را كه از ديگران انتظار همدلي داشته ايد بنويسيد . احساسات خود را در آن شرايط بيان كنيد واينكه چه كساني با شماهمدلي كرده اند و آنها چه ويژگيهايي داشته اند .


3- تشخيص حالت هاي چهره
 

مهارت تفكر انتقادي


شايد بتوان گفت كه منحصر به فرد ترين توانايي ما انسان ها ، تفكر و انديشيدن است ، براثر همين انديشيدن است كه اشرف مخلوقات هستيم .
توانايي خنديدن و خنداندن ، سخن گفتن ، توانايي زندگي اجتماعي و تمامي توانمندي هاي ديگر ما ، به پيچيده ترين پديده جهان يعني مغز برمي گردد.


نيم نگاهي به دنياي اطراف ، نشان مي دهد آنچه كه باعث ايجاد اين همه تغيير و پيشرفت شگرف در زمينه هاي مختلف زندگي شده است ، كاركرد قشر مخ انسان بوده است .


از ابرازسازي ، كشف آتش ، اختراع چرخ و كشاورزي به عنوان اولين پيشرفت هاي بشر تا صنعت چاپ ، كشف برق و اختراع ماشين به عنوان دستاوردهاي بعدي و سرانجام فناوري هاي پيچيده اي نظير شاتل هاي فضايي و هوش مصنوعي در قرن معاصر ، همگي زاييده انديشه بشر بوده اند .

بنابراين در رابطه با اهميت تفكر در زندگي ما انسان ها هيچ شكي وجود ندارد، اما ممكن است چنين پنداشته شود كه چون ما موجودات متفكري هستيم ، پس ضرروتي وجود ندارد كه به پرورش توانايي هاي ذهني خود بپردازيم . آيا شما با اين ايده موافق هستيد .


در پاسخ به اين سوال مي توان گفت كه هدف از آموزش مهارت هاي زندگي ، پرورش توانايي هاي رواني – اجتماعي است كه فرد را قادر مي سازند به طور موثري با مقتضيات و كشمكش هاي زندگي رو به رو شود . بنابراين لازم است كه توان انديشيدن خود را توسعه دهيم . يكي از انواع تفكر در آدمي ، تفكر انتقادي است .


تفكر انتقادي يا نقادانه ، توانايي تحليل اطلاعات و تجربه هاست . به عنوان مثال چقدر تحت تاثير شايعات قرار مي گيريم ، چقدر تحت تاثير تبليغات رسانه ها يا حرف هاي دوستان خود قرار مي گيريم ؟ براي پذيرفتن يك حرف يا خبر چه قدر تحقيق و تفحص مي كنيم ؟


ارتباط بين تفكر انتقادي و بهداشت رواني در آن است كه تشخيص و ارزشيابي عوامل موثر بر رفتار و نگرش ها با اين ويژگي ذهني تسهيل مي شود. فرد كه داراي مهارت تفكر انتقادي است مي تواند آنچه را به او ارائه يا تحميل مي شود بدون بررسي دقيق نپذيرد، مثلاً ارزش ها ، فشار همسالان يا همكاران ، رسانه ها و...


آنچه اغلب مانع تفكر انتقادي مي شد نوعي بي مهارتي در تصور مسئله در « بيرون از خويش» است ، مفهومي كه به آن مسئله مداري در مقابل خود مداري مي گويند.


خود مداري همواره در حكم يك مانع بزرگ ذهني ، انسان را از حل مشكلات خود به طريق عیني باز داشته است . در مقابل ، مسئله مداري باعث خارج شدن از خود و توجه به خود مشكل مي شود. انساني كه داراي تفكر انتقادي است راه حل ها را يكي پس از ديگري مي آزمايد . در اين حالت پاسخ هاي او القايي ، ذهني ، عاطفي و بي اساس نيست و از متن واقعيت بر مي خيزد.


آميختگي خصلت ها ، اميال و احساسات با مسئله به اتخاذ مواضع يك سونگر و پيش داوري هاي كم و بيش ناقص و نارسا مي انجامد .


اهداف يادگيري


مهارت هاي ذهني:
- آگاهي از مفهوم تفكر انتقادي
-درك تاثير تفكر انتقادي بر زندگي فردي و اجتماعي
-آشنايي با فرايند وروش تفكر انتقادي
-آشنايي با عوامل موثر در تفكر انتقادي
مهارتهاي كنشي:
-توانايي تفكر انتقادي
-توانايي مقابله با شايعات
-تقويت مهارت تفكر انتقادي
مهارت هاي نگرشي:
-مهم دانستن تفكر انتقادي
-علاقه مندي به تفكر انتقادي در تمامي زمينه ها.
-تاكيد برلزوم تفكر انتقادي پيش از هر تصميم


فعالیت


فعاليت 1) تبليغات
فرض كنيد كه شما توليد كننده يا فروشنده يك نوع همبرگر هستيد .
چنانچه بخوايد براي فروش همبرگر خود تبليغ كنيد چه موارد مثبتي در مورد آن به مخاطبان ارائه مي كنيد ؟ لطفاً فهرست وار بنويسيد.
حال فرض كنيد كه شما خريدار يا مصرف كننده آن همبرگر هستيد .
چنانچه بخواهيد همبرگر خوبي خريداري يا مصرف كنيد ، چه موارد منفي در مورد آن به ذهنتان مي رسد ؟ لطفاً فهرست وار بنويسيد.


فعاليت (2)
جمله هاي زير را مطالعه كرده و تعيين كنيد كه كدام يك از آنها واقعيت ، كدام يك غير وافعيت و كدام يك عقيده هستند :
1-آب در سطح دريا در دماي صد درجه به جوش مي آيد .
2-آب نقش مهمي در شكل گيري حيات نداشته است .
3-آثار منفي سيگار به مراتب بيشتر از آثار مثبت آن است .
4-تمامي حشرات مضر هستند.
5-ممكن است كامپيوتر ها روزی به اندازه يك ملكول شوند.
6-من احساس مي كنم كه فردا زلزله مي آيد .
7-جمعيت جهان در حال حاضر بيش از صد سال پيش است .
8-ورزش كردن بر سلامت عمومي افراد تاثير مثبت دارد.
9-تابوده چنين بوده و تا هست چنين است .
10-پول مهمترين عامل رضايت در زندگي افراد است

مهارت تفكر خلاق


آمار و ارقام حاكي از آن است كه متوسط طول عمر انسان ها در تمام دنيا و از جمله ايران افزايش يافته است . رفاه مردم نسبتاً بيشتر شده ولي با وجود اين شواهدي در دست است كه به ازاي پيشرفت و رفاه انسان ، احساس خوشبختي در او پرورش نيافته است .


يكي از نقاشان معاصر معتقد است كه انسان امروزي به بيماري مبتلا شده كه مي توان آن را « ناظر صرف بودن » ناميد : احساس فزاينده بي حوصلگي ، نارضايتي و بي تفاوتي ، شاخص هاي اين بيماري است .


به عقيده او ، عاملي كه انسان را در مقابل آن ايمن مي كند ، خلاقيت است


شايد مهمترين مطالب براي فهم خلاقيت اين باشد كه هر كس داراي تفكر خلاق است ، با اين تفاوت كه برخي بيشتر و برخي كمتر خلاق هستند ). ما در دوران بچگي ، خلاق و باز مي انديشيم ولي هرچقدر بزرگتر مي شويم بر اساس خواسته هاي بزرگترها ، افكار خلاقانه ما كمتر ميدان فعاليت پيدا مي كند ، زيرا نشان دادن علاقه ما به موضوع هاي مختلف ، كنجاوي ما و خلاق بودن ما در ارزيابي و شناخت دنياي اطراف ، كمتر مورد توجه بزرگترها قرار مي گيرد.

كوتاه سخن اينكه ما با بال آفريده شده ايم   اما گاهي مجبور مان مي كنند كه بخزيم !تفكر خلاق به حل مسئله و تصميم گيري هاي مناسب كمك مي كند با استفاده از اين نوع تفكر راه حل هاي مختلف مسئله و پيامدهاي هر يك از آنها بررسي مي شوند . اين مهارت فرد را قادر مي سازد تا مسايل را از وراي تجربه هاي مستقيم خود در يابد و حتي زماني كه مشكلي وجود ندارد و تصميم گيري خاصي مطرح نيست ، يا سازگاري و انعطاف بيشتري به زندگي روزمره بپردازد:


تلفيق قدرت تصميم گيري و مهارت حل مسئله به تفكر خلاق منجر مي شود .


قدرت تفكر آفريننده و خلاق ، فرد را قادر مي سازد تا انتخاب هاي گوناگون را خود كشف كند و در نتيجه از بن بست هاي زندگي خارج شود.
ياس و افسردگي در برخي بيماران رواني، ناشي از نقص نظام شناختي و در پي آن روبرو شدن بابن بست ها و پيدا كردن را ه خروج از آنهاست. زيرا بيماران رواني تفكر خلاق خويش را از دست مي دهند.


برخي از روان شناسان از جمله گيلفورد در مورد افراد هوشمند مطالعه كرده و به اين نتيجه رسيده اند ، افرادي كه داراي هوش بيشتري هستند ، داراي تفكر واگرا هستند . تفكر و اگرا انديشيدن از راههاي مختلف به موضوع و ارايه پاسخ هاي متعدد و متفاوت به يك سوال است ، كه حاصل شكستن قالب هاي فكري و نگريستن به پديده ها از منظري ديگر است .


محيط اجتماعي ، عنصر مهمي است كه كنش وري هوش و تفكر خلاقه را امكان پذير مي سازد .


بنابراين تفكر خلاق آموختني است و مي تواند عامل مهمي دريافتن راهها و حفظ بهداشت رواني باشد .
عناصر و عوامل اصلي خلاقيت شامل سه عنصر اصلي است :


1-مهارت هاي مربوط به موضوع
2-مهارت هاي مربوط به خلاقيت
3-انگيزه دروني
تفكر خلاق و آفريننده با ارزش هاي فكري زير همراه است :


1-شكستن عادت : كنار گذاشتن شيوه هاي قبلي فكري و عملي و استفاده از روشهاي جديد.
2-تعويق قضاوت يا تاخير ارزيابي درمورد ايده ها ، براي جلوگيري از ضايع شدن ايده اي كه در ابتدا ممكن است جالب به نظرنيايد.
3-درك پيچيدگي با توجه به مسايل پيچيده و درگير نشدن .
4-درك توام با خلاقيت با ديدن چيزها به طور متفاوت ، مشاهده امور به شيوه تازه اي كه قبلاً به آن گونه توجه نشده است .
5-تفكر وسيع : ارتباط برقراركردن ميان ايده هاي متفاوت


اهداف يادگيري


-مهارت هاي ذهني :
-اشنايي با مفهوم تفكر خلاق
-آشنايي با فرايند وروش تفكر خلاق
-آشنايي با عوامل موثر در تفكر خلاق
-آگاهي از ويژگي هاي تفكر خلاق


-مهارت هاي كنشي:
- توانايي تفكر خلاق و آفريننده
-توانايي حل خلاقانه مسائل زندگي فردي و اجتماعي
-انتخاب راه حل هاي خلاقانه


-مهارت هاي نگرشي:
-علاقه مندي به تفكر خلاق
-تمايل به حل مسائل به شيوه اي خلاقانه
-تحمل نظرات مختلف ويافتن راه حل مناسب


فعاليت 1)نقاط 9 گانه
● ● ●
● ● ●
● ● ●
نه نقطه درسه رديف سه تايي به صورت بالا قرار دارند، سعي كنيد تا بدون برداشتن قلم خود از روي كاغذ، اين 9 نقطه را با پنج خط به هم متصل كنيد . خطوط مورد استفاده بايد مستقيم و به يكديگر وصل باشند . سپس در مرحله بعدي تلاش كنيد تا اين كار را با 4 خط ، 3 خط و سرانجام با يك خط انجام دهيد .
به ياد داشته باشيد كه انجام صحيح اين فعاليت مستلزم توانايي تمركز و توجه به مسايل به مدت طولاني ، مقاومت در برابر شكست ، تمايل براي كار سخت و تعهد به انجام كارهاست .


فعاليت 2) پرواز كردن
فرض كنيد مي توانستيد روي هوا را برويد و بدون هيچ وسيله اي پرواز كنيد .اين جريان چه مسايلي ممكن است ايجاد كند؟ ايده هاي خود را بنويسيد.


فعاليت 3) آجر
با آجر ها ، چه كارهايي مي توان انجام داد ؟ ساختمان سازي يكي از بديهي ترين كارها است ، ديگر چه كارهايي مي توان انجام داد ؟


فعاليت 4) ايده هاي جديد
موقعيت هاي زير را در نظر گرفته و تاجايي كه مي توانيد پاسخ، ايده يا سوال مطرح كنيد .
1-4-براي ارتقاي كيفيت دوره مهارت هاي زندگي چه روش هايي را پيشنهاد مي كنيد ؟
2-4-براي جذب سريع تر فارغ التحصيلان به بازار كار چه نكاتي موثر است ؟
3-4براي جلب مردم به ورزش همگاني و روزانه از چه روش هايي استفاده مي كنيد؟

مهارت كنترل استرس


مردم هميشه اوضاع و احوال را مقصر ميدانند . برخي به اوضاع و احوال اعتقادي ندارند . مردمي كه دراين دنيا موفق مي شوند ، افرادي هستند كه برمي خيزند و اوضاع و احوالي را كه مي خواهند جست و جو مي كنند و اگر نيابند ، آن را مي سازند.


ما در طول روز آنقدر دچار استرس مي شويم كه نيازي به ياد آوردن اين گونه تجربه هاي استرس نداريم . پيدا كردن جاي پارك و استفاده از اتوبوس هاي شركت واحد ، يكي از شناخته شده ترين و شايع ترين موقعيت هاي استرس زايي هستند كه كمتر كسي است كه دچار آن نشده باشد .
يكي ديگر از تجربه هاي مشترك استرس زا كه بسياري از ما آن را پشت سرگذاشته ايم ، سد عظيم كنكور است .


يافتن شغل مناسب ، بيكاري ، ازدواج ، طلاق ، اضافه شدن يك نفر به اعضاي خانواده ، از دست دادن يكي از اعضاي خانواده ، وام گرفتن ، ارتقاي شغلي ، تغيير محل زندگي ، فرارسيدن عيد نوروز ، امتحان دادن ، بدهكاري و قسط دادن ، مرگ همسر ، تغيير شغل ، بيماري ، اضافه كاري ، مسئوليت داشتن و ... بسياري موارد ديگر باعث استرس يا فشار رواني مي شوند.


همان گونه كه موارد بالا مشاهده مي شود، استرس ها هم مي توانند جنبه منفي داشته باشند و هم مثبت .


در نگاه اول استرس پيامد عوامل منفي پنداشته مي شود اما طبق تعريف استرس يا فشار رواني عبارت است از هر موقعيتي كه فرد مجبور شود سازگاري معمول خود را تغيير دهد ، حال اين موقعيت ممكن است « نمره پايين ارزشيابي عملكرد» بوده و براي ما كاملاً ناخوشايند باشد ، و يا « خريدن يك خانه جديد» باشد كه احتمالاً براي بسياری از ما خوشايند محسوب مي شود . اين دو موقعيت هر دو استرس زا هستند چرا كه در هر دو موقعيت مجبور مي شويم كه روش هميشگي كار و زندگي خود را تغيير دهيم ، در اولي بايد بيشتر و بهتر كار كنيم تا شغل خود را از دست ندهيم و در دومي بايد با همسايگان جديد و شرايط خانه تازه كنار بيائيم.


مهارت مديريت يا كنترل استرس ، شامل شناخت استرس هاي مختلف زندگي و تاثير آنها بر فرد است . شناسايي منابع فشار رواني و نحوه تاثير آنها برانسان ، فرد را قادر مي سازد تا با اعمال و موضوع گيري هاي خود فشار و استرس را كاهش دهد .


استرس نه يك محرك است و نه پاسخ بلكه برآيند   تعاملي است كه فرد و محيط را تحت تاثير قرار مي دهد . به عبارت ديگر استرس در رابطه بين فرد و محيط به وجود مي آيد وطي آن رابطه در نظر فرد ، فشار آورنده و كنترل آن براي او سخت مي شود . اما همان طوركه گفته شد اين فشار ضرورتاً شامل مسائل منفي نمي شود، بلكه وقايع مثبت هم ممكن است استرس زا باشند مانند : بچه دار شدن، شروع كارجديدو ... ، بر اين اساس فشار رواني هميشه نامطلوب نيست .


در مقابل فشار رواني بد ، فشار رواني خوب قرار دارد . هنگامي كه خواست هاي يك موقعيت با توانايي هاي ما هماهنگ باشند ، فشار رواني خوبي به ما وارد مي شود . و با فشار رواني بد تفاوت دارد .


فشار رواني هنگامي خوب است كه با استفاده از برانگيختن ، پاسخ هايي براي كنار آمدن با محرك تنش زا توانايي هاي فرد را به چالش بر مي انگيزد اما بر آن غلبه نمي كند. بنابر اين مي توان گفت وجود سطحي از استرس براي ايجاد انگيزه در فرد لازم است که صاحب نظران آن را سطح بهينه برانگيختگي مي نامند .


نكته مهم ديگر در رابطه با استرس ، مدت زماني است كه فرد تحت شرايط تنش زا به سر مي برد ، براين مبنا استرس ها به دو دسته حاد و مزمن طبقه بندي مي شوند .


استرس حاد به استرسی گفته مي شود كه مدت كوتاهي وجود دارد و فرد زمان زيادي براي مبارزه با آن صرف نمي كند مانند استرس هاي زمان عمل جراحي ،  استرس مزمن نوعي استرس بلند مدت و طولاني است مثل داشتن یک فرزند معلول


روان شناسان معتقدند خوب یا بد بودن فشار روانی و در پاره ای اوقات حاد یا مزمن شدن فشار روانی بستگی به چند عامل دارد که عبارتند از:


1- ویژگی های محرک تنش زا ، وقتی که خواست های موقعیت از قابلیت ها فرد بیشتر باشد


2- ویژگی های شخصی ، افراد براساس تیپ شخصیتی ( مثلاً تیپ A بسیار حساس و تحریک پذیر است و تیپ B بسیار آرام و خونسرد است ) ، یا خود انگاره ( تصور مثبت یا منفی از خود و توانایی های خود ) ، ارزیابی شناختی و احساس کارایی و اثر بخشی


3- حمایت اجتماعی ، حمایت های عاطفی – روانی و اجتماعی که افراد هنگام روبه رو شدن با رویدادهای ناخوشایند و موقعیت های تنش زا از سوی اعضای خانواده دوستان یا همکاران دریافت می کنند .


4- راهبردهای مقابله ای ، استفاده بیشتر از راهکارهای مقابله مناسب و مدیریت استرس که باعث کاهش آن می شود .

انسان به عنوان موجودی چند بعدی با ابعاد روانی – اجتماعی ، فیزیولوژیکی و ابعاد معنوی موقعیت های فشار زا برتمام ابعاد وجود او اثر می گذارد و واکنش های جسمانی از جمله افزایش ضربان قلب ، زخم معده ، حالت تهوع و علام روانی مثل عدم تمرکز ، اختلال در حافظه ، افسردگی ، عصبانیت و علایم رفتاری از جمله اختلالات خواب ، پرخاشگری، نا آرامی و علایم اجتماعی مانند :پایین آمدن بهره وری و بازده کاری ، از دست دادن دوستان و سرانجام انزوای اجتماعی از آن جمله اند .


شناخت علایم و نشانه های ناشی از فشار روانی این آگاهی را به ما می دهد که بدانیم بخشی از این علایم طبیعی نیست و سلامت جسم و روان مارا تهدید می کند ، از جمله مهمترین عوامل فشار زا می توان ناکامی ، تعارض ، باورها ، عقاید و نگرش ها و فشارهای زندگی امروزی را بیان کرد که نیازمند مدیریت و مقابله است.


مقابله به معنای تلاش و کوشش برای به حداقل رساندن استرس و قابل تحمل کردن آن است از جمله مهم ترین روشهای مقابله با استرس سه روش مورد توافق محققان علوم رفتاری است :


1- روشهایی که طی آن فرد سعی می کنند با انجام دادن عمل یا فعالیتی به حذف یا کاهش فشار روانی بپردازد .
2- روش هایی که طی آن فرد تلاش و کوشش یا فعالیتی را برای برطرف کردن مشکل خود انجام نمی دهد ، بلکه سعی می کند با آرام نمودن خود ازشدت فشار روانی بکاهد
3- روش های مقابله ای ناسازگار ، که طی آن فرد به منظور کاهش فشار روانی رو به رفتارهای مضر و مخربی چون مصرف مواد مخدر ، خودکشی و... می آورد .

انواع مدیریت و مقابله با استرس

مقابله های مسئله مدارانه ، فرد سعی می کند برای برطرف کردن استرس یا به حداقل رساندن آن کار یا فعالیتی انجام دهد . در این روش فرد کاملاً فعال است و به دنبال راه حلی برای حل مشکل یا به حداقل رساندن فشارهای روانی ناشی از آن می گردد .
مقابله های هیجان مدارانه ، در این نوع مقابله هدف فرد آرام ساختن خود و دست یافتن به آرامشی است که به دلیل وجود استرس به هم خورده است فرد می کوشد خود را از آشفتگی ها و پریشانی های حاصل از وقوع استرس رها سازد. هنگام استرس ، فرد دچار هیجان های منفی زیادی مثل ترس ، وحشت ، عصبانیت و ... می شود وجود این هیجان ها مانع از تفکر و تصمیم گیری صحیح برای حل مسئله و برطرف کردن استرس می شود فرد باید ابتدا خود را به گونه ای از این احساسات و هیجان های منفی رها سازد تا بتواند فکر کند و تصمیم بگیرد .
گاهی فرد برای مقابله با استرس از هر دو روش مسئله مدارانه و هیجان مدارانه استفاده می کند
مقابله های ناسازگار ، وقتی افراد قادر به حل یا تحمل استرس نیستند از مقابله ای ناکار آمد ، ناسازگار و مضر استفاده می کنند.
راهبردهای شناختی راهبردهایی هستند که بر مبنای نظریه های شناختی استوارند، براین مبنا که هر فردی متناسب با ساختار ذهنی خود رویدادها و موقعیت را در ذهن خود پردازش و ادراک می کند و از راه تغییر دادن الگوهای فکری ، باورها و نگرش ها می توان تغییراتی در افراد ایجاد کرد بدین منظور با افزایش خود آگاهی، آگاهی یافتن از احساسات و افکار خود و چگونگی پردازش و تغییر رویدادها در شرایط تنش زاد می توان توانایی خود را در مدیریت استرس افزایش داد.

اهداف یادگیری :

 

مهارت های ذهنی :
- آشنایی با انواع عوامل استرس زا
-آگاهی از استرس زاهای مثبت و منفی
-آشنایی با تاثیرهای استرس یا فشار روانی
-آشنایی با روش های کنترل یا کاهش استرس

مهارت های کنشی

-توانایی مقابله مناسب با استرس یا فشار روانی
-بکارگیری روش های مقابله ای مسئله مدارانه
-شناسایی انواع عوامل استرس زا
-بکارگیری راهبردهای شناختی مناسب در مقابل استرس

مهارت های نگرشی :

-تحمل استرس های مختلف به عنوان واقعیت زندگی
-درک اهمیت و نقش استرس های مثبت
-علاقه مندی به مطالعه و کنترل استرس ها


فعالیت

فعالیت 1) استرس های هفته گذشته
با بیاد آوردن موقعیت های استرس زا در هفته گذشته جدول زیر را تکمیل کنید .

ایام هفته
موقعیت یا شرایط استرس زا

نوع استرس
خوشایند ناخوشایند


شنبه
یکشنبه
دوشنبه
سه شنبه
چهارشنبه
پنجشنبه
جمعه


تذکر: اگر در هرکدام از ایام هفته گذشته هیچ استرس نداشته اید ، جلوی آن خط تیره بکشید .


فعالیت 2) روش های مقابله ای


روش های مقابله ای زیر را خوانده و مشخص کنید که کدام یک از آنها مسئله مدارانه و کدام یک هیجان مدارانه اند .


1- باید حتماً تا آخر هفته یک گزارش به مدیرم تحویل می دادم و به همین علت برای تهیه گزارش با همکاران باتجربه ام مشورت کردم .
2- فردا امتحان سختی دارم ، دوست دارم سیگار بکشم .
3- در هنگام شام خوردن نگران بودم که همسرم متوجه نشود تصادف کرده ام، اما نمی دانم چرا با وجود گرسنگی نتوانستم غذا بخورم .
4- خواهرم مریض بود ، به خودم گفتم مشکلی پیش نمی آید .
5- برای دفاع از یک طرح جدید ده روز وقت داشتم ، به همین دلیل تصمیم گرفتم تا مدت زمان هر بحث را از قبل مشخص کنم
6- وقتی در موقعیت سختی قرار می گیرم ، شوخ طبعی ام گل می کند.
7- پس از یک روز کاری سخت و سرزنش شدن توسط مدیرم ، دلم می خواست گریه کنم
8- در مقابل یک ارباب رجوع عصبانی پر سر و صدا ، آرام حرف زدم و او را دعوت به نشستن و آرامش کردم

مهارت مديريت هيجانها


پسر بچه ای بود که اخلاق خوبی نداشت پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت : هر بار که عصبانی می شوی باید یکی از این میخ ها را به دیوار بکوبی !


روز اول ، پسر بچه تعدادی میخ به دیوار کوبید .طی چند هفته بعد ، همان طور که یاد می گرفت چگونه عصبانیتش را کنترل کند ، تعدا میخ های کوبیده شده به دیوار کمتر و کمتر شد .


سرانجام روزی رسید که پسر بچه دیگر عصبانی نمی شد او این مساله را به پدرش گفت و پدر نیز پیشنهاد داد که میخ ها را از دیوار بیرون آورد پسر بچه بالاخره توانست به پدرش بگوید که تمام میخ ها را از دیوار بیرون آورده است


پدر دست بچه را گرفت و به کنار دیوار برد و گفت : پسرم ! تو کار خوبی انجام دادی ، اما به سوراخ های روی دیوار نگاه کن ! وقتی تو در هنگام عصبانیت، حرف هایی می زنی آن حرف ها هم چنین آثاری بر جای می گذارند .


در زندگی روزمره خود همواره با حوادث و اتفاقات مختلفی روبه رو می شویم و یا از وقوع آنها مطلع می شویم که هریک از آنها احساسات یا هیجاناتی را در ما پدید می آورند که بر مشکل دادن رفتارهای ما موثر هستند .

هیجان هانقش مهمی را در زندگی ما ایفاد می کنند آنها به رویاها خاطره ها و ادراک های ما جان می بخشند و وقتی که دچار اختلال شوند ، سهم عمده ای در اختلال های روانی رعهده دارند هیجان ها معمولاً به احساس ها و واکنش های عاطفی اشاره دارند و هر هیجان از سه مولفه اصلی برخوردار است :


1- مولفه شناختی ، افکار ، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین می کنند ان چه برای یک فرد فوق العاده لذت بخش است ، ممکن است برای دیگران کسل کننده یا آزار دهنده باشد .


2- مولفه فیزیولوژیکی که شامل تغییرهای جسمی در بدن است برای مثال هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطه ترس یا خشم برانگیخته می شود ، ضربان قلب افزایش می یابد، مردمک ها گشاد می شوند میزان تنفس بیشتر می شود.


3- مولفه رفتاری به حالت های مختلف تجلی هیجان ها اشاره می کند جلوه های چهره ای ، حالت های اندام و حرکت های بیانگر و آهنگ صدا همراه با خشم ، لذت ، غم و هیجان های دیگر تغییر می کند .

نظریه پردازان به 7 تا 10 هیجان اولیه یا اصلی اشاره می کنند : ترس ، خشم ، بیزاری ، تعجب ، شادی ، شرم ،نفرت ، غم و اندوه ، علاقه و احساس گناه ، چنانچه با حالت های هیجانی مثل غم ، خشم یا اضطراب درست رفتار نشود ، برجسم و روان ماتاثیر منفی داشته و پیامدهای ناخوشایندی برای سلامتی ما در پی خواهندداشت از این رو مدیریت برهیجان ها یکی از مهارت های مهم زندگی محسوب می شود .


ابراز حالت هیجانی،مشکل توانمندی از ارتباط به شمار می رود مااغلب هیجان های خود را به صورت غیر کلامی ابراز می کنیم یعنی ازطریق جلوه های چهره ای ، احتمالاً مهمترین شکل ارتباط هیجانی هستند چهره انسان 44 عضله آن برای جویدن به کار می رود و 40 عضله دیگر برای جلوه های چهره ای هستند برخی از جلوه های خاص چهره ای ذاتی هستند و بنابراین در همه جای دنیا آنها را می شناسند .


تفاوت های جنسیتی در هیجان ها

قواعد نمایشگری هیجان ها نه تنها ازنظر فرهنگی بلکه از نظر جنسیتی نیز با یکدیگر تفاوت دارند. از خردسالی به پسر بچه ها می آموزند که گریه کردن کار دختر هاست و نشان دادن ترس و ضعف کار مردها نیست . بررسی ها نشان می دهند که زنها درچهار مورد از پنج هیجان اصلی ( شادی ، عشق ، ترس ، اندوه و خشم ) هیجان های شدید  و بیشتری گزارش می کنند و مردها فقط در مورد هیجان خشم بر زنها سبقت می گیرند .

کارکرد هیجان ها


هیجان ها هم جنبه منفی دارند و هم مثبت هیجان ها به زندگی ما به عنوان انسان رنگ و معنا می بخشند پایه و اساس هنر و خلق آثار هنری هستند می توانند باعث تولید یا اتلاف انرژی شوند ، باعث همبستگی بیشتر بین ما و دیگران می شوند ، می توانند به اعمال و رفتارهای مثبت و آسیب زننده منجر شوند هیجان در زبان فارسی کلمه ای است که بیشتر برای بیان احساسات و حالت های پر شور و با انرژی بکار می رود اما از نظر روان شناسی ، هیجان ها ، بیان تمام حالت های احساسی  و روانی مثبت و منفی را در بر می گیرد .

هوش هیجانی :

براساس نظر دانیل گلمن ، هوش هیجانی یا EQ شامل شناخت و کنترل هیجان های خود ، همدلی کردن با دیگران و حفظ روابط رضایت بخش است به عبارت دیگر شخصی که هوش هیجانی بالایی دارد ، مولفه های شناختی ، فیزیولوژیکی و رفتارهای هیجان ها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق می کند.


گلمن معتقد است ، هوش هیجانی بالا تبیین می کند که چرا افرادی که با ضریب هوشی یا هوش بهر IQ متوسط موفق تر از کسانی هستند که نمره های هوش بهر بسیار بالایی دارند او عقیده دارد که مقیاس های سنتی هوش انسان ، مجموعه بسیار مهمی از توانایی هایی که افراد را در زندگی واقعی کارآمد می سازد ، نادیده می گیرند : خودآگاهی ، کنترل تکانه ، پایداری ، اشتیاق ، خود انگیختگی ، همدلی و شایستگی اجتماعی ، به گفته وی بسیاری از مشکلات اجتماعی را می توان به فقدان هوش هیجانی نسبت داد و البته می توان EQ یا هوش هیجانی را برخلاف هوش بهر یا IQ درهمه افراد پرورش داد.


مهارت مدیریت هیجانات فرد را قادر می سازد تا هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص داده ، نحوه تاثیر آنها را بر رفتار بداند و بتواند واکنش مناسبی به هیجان های مختلف نشان دهد امروزه افراد را به میزانی که قادر باشند از هیجانات به نفع خود و روابط شان استفاده کنند دارای هوش هیجانی بالاتر می دانند.


برخورداری از هوش هیجانی باعث می شود تا در موقعیت های تهدید کننده و خطرناک رفتار مناسبی از خود نشان دهیم مانند فریاد کشیدن کسی که در معرض دزدیده شدن یا سرقت قرار گرفته است همچنین باعث می شود از خشنودی و شادی در زندکی خود و اطرافیان به نحو شایسته ای استفاده کنیم دارای هوش هیجانی بالاتر می دانند . نیازهای دیگران را بهتر درک کرده و ضمن همدلی برای کمک به دیگران پیش قدم شویم هوش هیجانی حس مسئولیت پذیری را در ما افزایش می دهد برای مثال به جای علاقه مندی به مدیریت هیجانها این گفته و گوی درونی منفی او باعث عصبانیت من شد ، این گفت و گوی درونی مثبت را جایگزین می کنیم من عصبانی شدم.


اگر هوش هیجانی را مجموعه ای از اجزای مرتبط با هم تصور کنیم اجزای این مجموعه عبارت اند از :
- آگاهی از هیجان های خود
- بیان هیجان ها
- آگاهی از هیجان های دیگران
- مدیریت هیجان
مقابله با هیجانات


این توانایی فرد را قادر می سازد تا هیجان ها را درخود و دیگران تشخیص داده ، نحوه تاثیر هیجان ها بررفتار را بداند و بتواند واکنش مناسبی به هیجان های مختلف نشان دهد اکثر اوقات ما حالتها و احساسات خود را با دو واژه خوب یا بد توصیف می کنیم


برای مثال می گوییم حالمان خوب نیست یا خوشحال هستیم گاهی اوقات از حالت های روحی خود به درستی اطلاع نداریم واژه های فراوانی برای توصیف و بیان احساسات وجود دارد مانند : غمگینی ، رنجیدگی ، کسلی ، خستگی ، بی تفاوتی ، شادی ، حسرت و...


اما ما بیشتر از همان دو واژه خوب یا بد استفاده می کنیم . چنانچه با هیجاناتی مانند ترس ، غم ، خشم یا اضطراب درست برخورد نشود ، این هیجانات برسلامت جسمی و روانی تاثیر منفی داشته و پیامدهای ویرانگری در پی دارند .



اهداف آموزش :

مهارتهای ذهنی
- آشنایی با انواع هیجانها
- آشنایی با جنبه های مثبت و منفی هیجانها
- آشنایی با هوش هیجانی
- آگاهی از اهمیت مدیریت هیجان ها


مهارتهای کنشی :

- توانایی مدیریت صحیح انواع هیجانها
- توانایی تشخیص هیجانهای خود و دیگران
- توانایی پرورش و افزایش هوش هیجانی


مهارتهای نگرشی :
- علاقه مندی به تشخیص هیجان های خود و دیگران
- درک اهمیت و نقش هیجان ها در زندگی


فعاليت 1) ميزان عصبانيت ديگران

برخي از افراد ديگ جوشانند،‌ يعني با كمترين تحريك بيشترين ميزان خشم را نشان مي دهند و ميان دوستان و آشنايان خود به عصبانيت معروف هستند . برعكس برخي ديگر از افراد فقط در موقعيت هاي نادري عصباني مي شوند و در مجموع افراد خونسردي هستند. اين دو دسته افرادي اند كه شديدترين تا خفيف ترين حالت هاي خشم را از خود نشان مي دهند ولي بسياري از افراد بين اين دوسته قرار مي گيرند . به پيوستار زير توجه كنيد و جايگاه سه نفر از دوستان ، همكاران يا آشنايان خود را برروي آن مشخص كنيد:


افراد بسيار عصباني
افراد بسيار خونسرد


سپس بيان كنيد كه اين افراد داراي چه ويژگي هايي هستند كه درآن نقطه از پيوستار قرار مي گيرند؟


فعاليت 2) ميزان عصبانيت خودمان
هيچ كس بهتر از خودمان نمي تواند ما را بشناسد. شايد ابتدا جواب دادن به سوال هايي از قبيل اينكه شما چه اندازه عصباني هستيد؟ آيا شما به راحتي خشمگين مي شويد؟ راحت نباشد، اما اگر گذشته خود را مرور كرده و به موقعيت هايي كه درپيش رو داريد توجه كنيد، مي توانيد جايگاه خود را مشخص كنيد. فراموش نكنيم كه لازمه تغيير، آگاهي دقيق از ويژگي هاي مثبت و منفي خويشتن است.


حال با اين توضيح ها ،‌كمي فكر كرده و جايگاه خود را در پيوستار خشم زير مشخص كنيد:


افرادبسيارعصباني
افراد بسيار خونسرد


فعاليت 3) واكنش هاي مختلف
انسان ها در موقيعت هاي كم و بيش يكسان ، واكنش هاي مختلفي از خود نشان مي دهند. براي مثال واكنش دانشجويان به نمره كم گرفتن در امتحان ممكن است به صورت : خشم و عصبانيت ، غم و اندوه يابي تفاوتي باشد. موقعيت هاي زير را مطالعه كرده و بنويسيد كه واكنش شما در هركدام از موقعيت ها چگونه است و براي كنترل آن چا بايدکرد:


1- در صف اتوبوس يا نان ايستاده ايد ولي يك نفر از راه نرسيده مي رود اول صف مي ايستد.
2- به بانك مراجعه كرده ايد، اما كارمند بانك صحبت تلفن خود را قطع نمي كند.
3- يك ارباب رجوع خسته و عصباني به شما مراجعه كرده و برخورد بدي با شما دارد.

مهارت ارتباط بين فردي


بعضي ها به زندگي ما پا مي گذارند و زود مي روند. بعضي ها مدت ها مي مانند و درقلب مان ردي از خود به جاي مي گذارند و ما هرگز دوباره مثل سابق نمي شويم.

درطول تاريخ فقط بشر نبوده است كه زندگي اجتماعي را پيشه كرده است، بلكه موجودات ديگري نظير انسان به اين شيوه زندگي كرده و مي كنند . يكي از شباهت هاي زندگي اجتماعي انسان ها و ديگر موجودات، ارتباطات آنها با يكديگر است. ولي واقعيت اين است كه ارتباط هاي بين فردي ما انسان ها به حدي اهميت دارد كه وجه عمده تمايز زندگي جمعي انسان نسبت به ديگر موجودات را رقم مي زند.


ما در عصري زندگي مي كنيم كه عصر ارتباطات نام گذاري شده است. اگر افراد از مهارت هاي ارتباطي مناسب برخوردار نباشند، در بسياري از جنبه هاي زندگي آسيب پذير خواهند بود. چگونگي ارتباط ما با افرادي كه با آنها زندگي مي كنيم و دوست شان داريم و همواره در تعامل مستمر و مداوم با آنها به سر مي بريم، بخش مهمي از توانايي روابط بين فردي ما را تشكيل مي دهد.


افرادي كه از مهارت هاي ارتباطي ضعيف تری برخورد دارند، كمتر مورد پذيرش اطرافيان خود قرار مي گيرند. اين امر مي تواند ريشه در ارتباطات هاي درون خانواده فرد داشته باشد. نظام ارتباطي خانواده و نوع ارتباط اعضاي خانواده با يكديگر مي تواند از مهم ترين عللي باشد كه فرزندان در برقراري ارتباط دچار مشكل شده و كمرو، خجالتي و انزوا طلب بار آيند.


افراد از طريق برقراري ارتباط صميمانه قادر خواهند بود كه احساسات و عواطف خود را به اعضاي خانواده، دوستان و نزديكان خود ابراز نموده و به تقويت ارتباط عاطفي خود با آنها كمك نمايند. در اين صورت است كه در مسائل و مشكلات پيش آمده، هيچگاه احساس تنهايي و عجز نكرده بلكه با كمك و ياري خواستن به موقع از ديگران موفق خواهند شد كه با مسائل و مشكلات پيش آمده ، به بهترين نحو ممكن برخورد نموده و راه حل هاي جديدي را كشف نمايند. بديهي است برقراري ارتباط صميمانه با ديگران تنها از طريق حرف زدن حاصل نمي شود، بلكه با خوب گوش دادن، احترام گذاشتن، مشاركت كردن، ابراز وجود و ... اين ارتباط ميسر خواهد شد.
از آن جايي كه امروزه برقراري ارتباط صميمي بين دو يا چند نفر ، نيازمند آگاهي از فنون و روش هاست، روابط درون فردي و بين فردي جز و يكي از مهارت هاي مهم زندگي محسوب مي شود.


ارتباط بين فردي فرايندي است كه به وسيله آن اطلاعات و احساسات خود را از طريق پيام هاي كلامي و غير كلامي با ديگران در ميان مي گذاريم . اين توانايي باعث رابطه  گرم و صميمي ما با ديگران به ويژه اعضاي خانواده مي شود و سلامت رواني و اجتماعي ما را بيش از پيش فراهم نموده و به قطع روابط ناسالم ما منجر خواهد شد.


عوامل موثر بر روابط بين فردي


گوش دادن فعال: گوش دادن با شنيدن فرق دارد زيرا شنيدن امري است غير ارادي و شامل تمام صداهايي مي شود كه همواره از محيط دريافت مي كنيم . گوش دادن فعال مهارتي است كه فرد با كسب آن مي آموزد چگونه به پيام هاي كلامي و غير كلامي گوينده توجه نمايد تا مدرك معاني و فهم احساسات دقيق تر حاصل شود، كه اين امر زمينه تقويت روابط بين فردي را فراهم مي آورد.

اهميت دادن: يعني بتوانيم به احساسات، نيازها و خواسته ها فرد مقابل توجه نشان دهيم . زماني روابط بين فردي تقويت مي شود كه با توجه به توان وظرفيت خود در مقابل عملكردهاي ديگران رفتار مناسبي داشته باشيم.


سوال كردن : پرسيدن متداول ترين و درعين ساده ترين مهارت هاست. زيرا پرسيدن علاوه برشفاف سازي پيام ، باعث برانگيختن تفكر افراد مي شود . به خاطر داشته باشيم طرح سوال هاي مكرر، به قصد مچ گيري، نه تنها به تقويت رابطه بين فردي كمك نمي كند، بلكه باعث تضعيف و مختل شدن آن نيز مي شود.


احترام گذاشتن: يعني پذيرفتن و گرامي داشتن بي قيد و شرط ديگران . با ديگران به گونه اي رفتار كنيم كه احساس نمايند برايشان ارزش و احترام قائل هستيم . يكي از نشانه هاي احترام گذاشتن ، رعايت قواعد و مقررات موقعيتي است كه درآن قرار مي گيريم .


ابراز وجود: از جمله مهارت هاي مهم دربرقراري ارتباط، ابراز وجود است كه شامل بيان افكار، احساسات ،‌اعتقادات و حقوق خويش است ، به گونه اي كه در ديگران ايجاد مقاومت و ناراحتي ننمايد، بديهي است كه افراد خجالتي و كمرو در ابراز وجود بيش از ديگران با مشكل روبه روهستند.


نه گفتن : مهارتي است كه فرد بتواند در مقابل درخواست نابجاي ديگران از كلمه " نه" استفاده كند. كساني كه از قدرت نه گفتن عاجز باشند همواره در روابط درون فردي و بين فردي خود با ديگران با مشكل روبه رو شده و از ارتباط خود احساس امنيت و خرسندي نمي كنند.


كار گروهي : از جمله ويژگي هاي كار گروهي تقويت همكاري ، همفكري ، همدلي و هماهنگي بيشتر بين اعضاي گروه مي باشد اين خود تقويت روابط بين فردي اعضاي گروه را بيش از پيش فراهم مي نمايد.


كاركرد هاي روابط بين فردي

- با عث كسب و حفظ موقعيت و جايگاه افراد نزد ديگران مي شود.
- افراد به درستي و نادرستي عملكرد خود و ديگران بيشتر پي مي برند.
- باعث افزايش توانايي افراد براي مقابله با ناسازگاري ها و مشكلات زندگي مي شود.
- آرامش روحي و امنيت رواني بيشتر افراد را فراهم مي آورد.
- فرصتي به وجود مي آورد تا افراد چيزهاي جديدي ياد بگيرند و افق ديدشان را وسعت بخشند.
- باعث احساس مسئوليت بيشتر افراد نسبت به يكديگر مي شود.
- باعث تقويت احساس همدلي، همكاري ، هماهنگي و همفكري افراد با ديگران مي شود.


اهداف آموزش

مهارت هاي ذهني:
- آشنايي با اهميت روابط درون فردي و بين فردي
- درك اهميت ارتباطات بين فردي مطلوب
- آشنايي با عوامل موثر بر روابط بين فردي
- آگاهي از كاركردهاي روابط بين فردي


مهارت هاي كنشي:
- توانايي برقراري روابط درون فردي و بين فردي مناسب
- توانايي ابراز وجود ، نه گفتن و كار گروهي
- درك ديدگاههاي ديگران و احترام به آنها
- توانايي گوش دادن فعال


مهارت هاي نگرشي
- علاقه مندي به برقراري روابط بين فردي مناسب
- تمايل به برقراري و حفظ روابط بين فردي
- تمايل به ترميم و اصلاح روابط


فعاليت 1) افكار ناكارآمد
موقعيت هاي زيرا را خوانده و بنويسيد كه شخصيت اول براي شروع صحبت تحت تاثير چه افكار ناكارآمدي قرار دارد.
1- محسن در كلاس هاي تافل شركت مي كرد ولي هيچ كدام از ساير شركت كنندگان را نمي شناخت. به همين علت جو كلاس برايش سنگين بود .
2- سارا به عروسي دوستش رفته بود ولي هيچ كدام از دوست هاي ديگرش نيامده بودند . چندين ميز آن طرف تر ، چند نفر دختر هم سن و سال خودش مشغول صحبت بودند.


فعاليت 2) مديريت ارتباط
هر يك از موقعيت هاي زيررا خوانده و تصور كنيد كه در آن موقعيت قرار گرفته ايد. براي شروع ادامه و پايان يك گفت و گو براي برقراري يك ارتباط موقت يا طولاني چگونه عمل مي كنيد؟


درسالن غذا خوري به تنهايي روي ميز مشغول نهار خوردن هستيد، فرد ديگري كه او را نمي شناسيد به شما سلام كرده و مي پرسد: آيا مي تواند غذايش را روي ميز شما بخورد؟


دوست پدر شما به خانه تان آمده و باب گفت و گو را باشما بازكرده است، اما شما فردا امتحان داريد.


فعاليت 3) تلاش بيشتر


براي افزايش و بهبود مهارت هاي گوش دادن،صحبت كردن و مهارت هاي غير كلامي ( زبان بدن ) چه كارهايي مي توانيم انجام دهيم؟

 

****

 

مقاله ارسالی  " مهارتهای زندگی و بهداشت رواني  " -گردآوری : فریدون کریم نیا دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی-انجمن ضایعات نخاعی هرمزگان-فروردین 1390

 

 

 

 

   

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی  

 

 

 

 

 

 

 

براي اطلاع از به روز رساني سايت  مشترك  شويد

 
 





Powered by WebGozar

 

مرکز ضايعات نخاعی جانبازان

 مهرماه  هزار سيصد و هشتاد و چهار

info@isaarsci.ir

Copyright © 2005  Isaarsci  Website . All rights reserved