سلامت روان ويژه نوجوانان من دنبال احساس آرامش و شادی هستم شما چطور
|
www.isaarsci.ir |
|
|
|
ما معمولا" احساساتمون رو به خوب و بد تقسيم می کنيم ، مثلا" شادی خوبه ، غمگينی بده ، اما مگه هيچکس می تونه هميشه شاد باشه ؟ هيچ احساسی درست يا غلط نيست ، فقط هست بهتره اونا رو بپذيريم تا هولشون بديم عقب چون هميشه برای اونچه حس می کنيم دليلی وجود داره .
حالا می دونيم بيان احساساتمون خوبه ولی بازم کار سختيه ، شريک کردن ديگران در احساساتتمون ، دوستی ها رو محکمتر می کنه . پس می ارزه براش تلاش کنيم . حالا نه اينکه به هرکس رسيديم از حس هامون بگيم ولی خيلی آدمهای قابل اعتماد و مناسب می شه برای اينکار پيدا کرد. اگه هم نشد خيالی نيست ، می تونيم اونارو يه کم بپيچونيم و تو قالب شعر، موسيقی ، يا نقاشی بگيم ، بد هم نيست ميشيم يه پا هنرمند .
آخ که با تمام اين حرفها در مورد واقعی بودن همه حس ها و نحوه درست بروز دادنشون ، چقدر دلم می خواد احساس شادی کنيم. به چيزهايی در اين مورد خوندم ولی خيلی هم راحت نيست احتياج به تمرين داره . شايداگه اطلاعاتمون رو با هم تقسيم کنيم و با هم تمرين کنيم بشه يه جوری بهش رسيد ، پس می گم :
يعنی چی ؟ به فکرهای تو کله مون توجه کنيم ، همون هايی که هر روز به خودمون ميگيم مثلا هيچی درست نمی شه ، من از عهده هيچ کاری بر نمی آيم ... اين فکرهای منفی در دراز مدت روی ما تاثير می ذارن. نمی گم الکی خوش باشيم ( گر چه بعضی وقت ها برای زنگ تفريح بدک نيست ) اما حداقل واقع بين باشيم مثلا به جای اون دو جمله سوزناک بگيم : عجب اوضاع سخت و پيچيده ای است بايد حسابی تلاش کنم ، شايدم احتياج به کمک پيدا کنم . 2 . با خودمون خوب رفتار کنيم و مهربون باشيم . اين يکی خيلی با حاله من که موافقم يعنی بعضی اوقات يه هديه هايی به خودمون بديم. مثل گوش کردن به يک موزيک قشنگ ، ورزش کردن خواندن ، يه کتاب جالب ، گپ زدن با يه دوست خوب يا فاميل ، اگه هم خواستيم خيلی خودمونو تحويل بگيريم يه فيلم خوب ببينيم. علاوه بر اينا به بدنمون هم توجه کنيم ، غذای سالم ، استراحت ، نرمش و ... ( وای که دارم کم کم لوس ميشم ) . 3 . خودمونو بپذيريم . نبايد منتظر باشيم تا ديگران تشويقمون کنند . پس خودمون چه کاره ايم ؟ حتی يه کار کوچولورو هم بی تشويق ازش نگذريم چه غذای خوبی پختم ، چه سريع مشقامو نوشتم ، چه راحت تونستم دوستمو خوشحال کنم . حتی : آخ جون از دفعه قبل يک سانت بيشتر پريدم . اما خودمونيم اين يکی احتياج داره تنبلی روکنار بگذاريم و يه تکونی به خودمون بديم ، و گر نه تشويق بی تشويق . يادمون نره که خودمونو با خودمون مقايسه کنيم نه با دختر عمه و پسرخاله و بچه همسايه . البته دروغ نگم بعضی وقتها برای اينکه سر غيرت بيام يه کمی اينکارو ميکنم اما همچين که يه کوچولو کار مثبت انجام دادم زبلی می کنم و باز با گذشته خودم ، خودم را مقايسه می کنم و کلی برای خودم کف می زنم . 4 . خودمونو بپذيريم . خوب مسلمه که بعضی از ويژگی ها مونو بيشتر دوست داريم و از دست يک سری شون کلافه ايم ، اما بايد قبول کنيم که اونا هم مال ما هستند . حالا که قبولشون کرديم می تونيم تغييرشون بديم يا با بعضی هاشون که مزاحم هستند ، خداحافظی کنيم اما يه روز و دو روز نميشه بايد صبور بود و حسابی تلاش کرد. بالاخره اگه دنبال آرامش و شخصيت باحاليم بايد هزينه اش رو هم بديم . اما پيشرفت ها رو هم بی تشويق نذاريم . من يه اخلاق مزاحم داشتم که زود تو رودرواسی گير می کردم ، به خصوص با دوستانم . وقتی يه برنامه جور می کردند و ازم دعوت می کردند ولو کار داشتم ، يا برنامه رو دوست نداشتم يا حتی يه جورايی به ضررم بود ، نمی تونستم بگم نه ، خيلی خجالتی هم نيستم اما اونا هی برای برنامه شون آگهی تبليغاتی پخش می کردند . مثلا" می گفتن بيا يه پکی به اين سيگار بزن ببين چه حالی داره . دست آخر هم که می گفتم نه ، بسته به موقعيت می گفتن ترسو، فوفول ، بچه ننه و... آی لجم می گرفت از اين حرفها ، مدتی طول کشيد تا متوجه اين نقطه ضعفم شدم بعد دنبال علت هاش رفتم و بعد دنبال روشهايی که بشه از دستش خلاص شد کلی تمرين کردم . آلان هم به يه جاهايی رسيدم . همين يه ساعتی که دارم با شما گپ می زنم ، سه نفر اومدن سراغم با درخواست ها و برنامه های جورواجور می بينيد که محکم نشستم سرکارم و گپ زدن باشما رو ول نمی کنم . چند تا چيز بهم خيلی کمک کرد: برای اينکه کاری رو که مطابق ميلم نيست انجام ندم ، هميشه لازم نيست دليل بيارم . اين حق منه که به پيشنهاد جواب رد بدم . اگه در مقابل پيشنهادهای مختلف نظر خودمو بگم و تسليم خواست ديگران نشم ، کم کم براشون جا می افته من قاطع هستم و نمی توننه هرطور که خواستند منو تغيير بدن. به خاطر نه گفتن به چيزهايی که برام مناسب نيست ، تنها نمی مونم و همه دوستامو از دست نمی دم ، دوستای واقعيم توقع ندارن مطيعشون باشم. دوستايی که به نظر همديگه اهميت می دن دوستای بهتری هستند. دست آخر و ازهمه مهمتر اينکه "نه " گفتن و ابراز عقيده باعث شد هم احساس قدرت و اعتماد به نفس بيشتری داشته باشم ، هم دوستانم برام احترام بيشتری قائل بشن . کلی اعتبار پيدا کردم . اگه فکر می کنيد احتياج به راهنمايی بيشتری دراين ، يه سری به مراکز حمايتهای روانی اجتماعی يا مراکز مشاوره بزنين . ضمنا" من با همه اينجوری قاطی نمی شم و اينجوری حرف نمی زنم .
**** منبع : بروشور " سلامت روان -ويژه نوجوانان " - وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی - معاونت سلامت - دفتر سلامت روانی - اجتماعی و مدارس اداره سلامت روان - زمستان 1383
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
براي اطلاع از به روز رساني سايت مشترك شويد |
||
|
مرکز ضايعات نخاعی جانبازان
مهرماه هزار سيصد و هشتاد و چهار
info@isaarsci.ir
Copyright © 2005 Isaarsci Website . All rights reserved