مشاور خود باشيد

 

   
   

www.isaarsci.ir

   

 

 

 

 

اين کتاب راهنمايی عملی است که می توان به شيوه های گوناگون از آن استفاده کرد  و هر فصل شامل شرحی است از آنچه يک مشاور در اين مرحله از فرآيند مشاوره قصد دارد انجام دهد و در برگيرنده تمرينهايی است برای شما و آخرين تمرين هميشه تمرين انديشه است تا بتوانيد اين فرآيند را در چشم انداز خود نگه داريد. به اين ترتيب فرصت داريد گستره ای از تکنيک های مشاوره را بيازماييد.

فصل 1 )                چرا به مشاور مراجعه کرديد؟

همه انسانها دوست دارند از تکنيکهايی برای شادتر زيستن استفاده کنند. پس شيوه هايی که تاکنون برای تغيير بکار می گرفته اند چندان موثر نبوده است. بنابراين برای برخورد با مسائلشان در جستجوی راهی جديد هستند. لذا به مشاوره علاقمند می شوند. پس دلايل متفاوتی ممکن است فردی را به مشاوره علاقمند کنند اما چند نمونه مشخص آن عبارتند از:

  1. برخورد با خانواده

  2. گسستن رابطه ای نزديک

  3. رفتار اجباری

  4. مسائل کاری

  5. تنهايی

  6. فقدان خلاقيت

  7. نگرانيهای مربوط به جنسيت

  8. احساس اضطراب يا افسردگی

البته حتما" نبايد آشفته، ناکام يا ناراحت باشيد تا بتوانيد از مشاوره سود ببريد. حتی لازم نسيت حتما" مسئله ای داشته باشيد می توانيد تصميم بگيريد از اين تکنيکها استفاده کنيد تا بهره بيشتری از زندگی ببريد يا خود واطرافيانتان را بهتر بشناسيد.

پس هدف مشاوره می تواند مربوط به اينها باشد:

  •  موضوع های پرورشی

  • پرداختن به مسائلی خاص و حل آنها

  • تصميم گيری

  • کنار آمدن با بحران

  • پرورش بينش و دانش شخصی

  • حل و فصل احساس های متضاد درونی

  • بهبود روابط با ديگران

و نقش مشاور ياری رساندن با استفاده از روشهايی است که ارزشها، چاره جويی های شخصی و خودمختاری مراجع را محترم می شمارد. مشاور با تلاش برای برقراری رابطه ای خاص بر مبنای اعتماد و احترام متقابل، اين کار را انجام می دهد.

با مطالعه اين کتاب هم مشاور خود هستيم و هم مراجع .

وقتی در نقش مشاور خود هستيد بايد به خودتان توجه کنيد و به خودتان مانند يک مشاور بيرونی و با همان دقت گوش کنيد. تمرين زير به شما کمک ميکند چارچوب ذهنی صحيحی برای مشاور بودن بيافرينيد. اين تمرين، تمرين تجسم است.

تمرين تجسم: راحت بنشينيد و چند دقيقه خودآسايی کنيد. ذهن را بر دم و بازدم متمرکز کنيد. تجسم کنيد در راهی جنگلی و پرپيچ و خم قدم برمی داريد. پياده روی دلپذيری است . هوا گرم است اما نه خيلی داغ مي توانيد آواز پرنده ها و خش خش برگ درختها را بشنويد و با تمام فراغت جهان در اختيار شماست. به آرامی راه شيب دار می شود و شما سربالايی می رويد..... با نگاهی به پشت می بينيد که بالای تپه ای هستيد و جايی برای نشستن و لذت بردن از منظره برای شما هست. که متوجه می شويد يک نفر ديگر کنار شما نشسته است و انگار به شکلی سحرآميز می فهميد با اينکه شما قبلا" از حضور او آگاه نبوده ايد. او تمام راه با شما بوده است. او نه راهبر بوده نه از پشت شما می آمده بلکه با شما همسفر بوده است. و اين همراه فقط به خواست قلبی شما کنار شما و کمک شما خواهد بود. تجسم کنيد که از جا بلند می شويد و همراهتان که در کنار شماست گامهايتان را دنبال می کند. اين همراه نماينده مشاور درونی شماست. شما اين تمرين را می توانيد به تنهايی و يا با دوست و گروه انجام دهيد و تصويرها و انديشه هايتان را با يکديگر ردو بدل کنيد.

اصول مشاوره عبارتند از:

اصل يک - بيشتر گوش دهيد کمتر حرف بزنيد: مشاورها بيشتر انرژی خود راصرف گوش دادن به آنچه شما می گوييد و احتمالا" هيچ اطلاعاتی در باره ی خودشان به گفتگو نمی افزايند. پيشنهادهايی در اين زمينه برای تبديل تمرينها ارائه شده است.

الف ) تمرين حمايتگری، مهمترين پيامی که مشاور بايد به مراجع بدهد اين است که من برای حمايت از تو اينجا هستم. حرف نزنيد بلکه از چشمها، لبها، بدن برای رساندن اين پيام به طرف مقابل استفاده کنيد.

تمرين ب :  هنگامی که گوش می دهيد حرف طرف مقابل را قطع نکنيد، سئوال نکنيد حرفهايی مانند برای من هم همين اتفاق افتاد نزنيد وغيره .....

تمرين ج : انديشيدن : مشاور بايد به روحيه و حالتهای گوينده توجه کند. به کيفيت صدا ( عصبی است، آرام است، گرفته است، هيجان زده است) توجه کنيد.

اصل 2 ) فرد را آن گونه که هست بپذيريد.

مشاور شما را تشويق می کند احساسهای خود را کاملا" کشف و بيان کنيد پرسشهايی مانند:

 11- می توانيد بيشتر در باره آنچه بيش از همه آزارتان می دهد صحبت کنيد؟

 يا " اين همه عصبانی بودن چگونه احساسی است؟ " شما را وادار می کند واکنشهايتان را تحليل کنيد.

اصل 3 ) مسئوليت خود را بپذيريد. مشاور شما را تشويق خواهد کرد احساسها، انديشه ها و رفتار خود را تشخيص دهيد و مسئوليت آنها را برعهده بگيريد. مشاور شما را تشويق می کند به جای کشف احساسهايی که به ديگری داريد احساسهايی را که به خود داريد کشف کنيد. به اين ترتيب او به شما کمک خواهد کرد احساسی را که واقعا" داريد بپذيريدو آن را به فرد ديگری فرافکنی نکنيد.

اصل 4 ) به زبان بدن گوش دهيد.

ما در جامعه ای زندگی می کنيم که به ذهن بيش از بدن اهميت می دهد. از کودکی ياد می گيريم چگونه معقولانه رفتار خود را کنترل کنيم. در مشاوره ، شما تشويق می شويد به پيامهايی که از بدنتان می گيريد توجه کنيد و احترام بگذاريد مثلا"، چگونگی تنفس نشانه مهمی از ميزان فشار روحی ماست. ما برای دورشدن از حساسی که داريم ناخودآگاه سطحی تنفس می کنيم. پس مشاور به شما پيشنهاد می کند عميقتر و آهسته تر تنفس کنيد.

اصل 5 ) عدم خشونت :

مشاور شما را تشويق خواهد کرد با حرف زدن در باره خشم خود، بازی کردن نقش برای بيان آنچه می خواهيد بگوييد يا حتی ضربه زدن به يک بالش، خشم خود را از راهی بی خطر ابراز کنيد.

اصل 6 ) ممنوعيت مواد محرک :

ما می توانيم از مواد گوناگونی برای کنترل خودمان کمک بگيريم. سيگار، قهوه و چای نمونه هايی از اين مواد است. بسياری از مشاورها در مورد سيگار کشيدن و نوشيدن چای و قهوه مقرراتی دارند.

اصل 7 ) رازداری :

تمام مشاوره بايد با رازداری انجام شود. شما بايد با اين اطمينان که مشاور در باره شما سخن چينی نخواهد کرد احساس کنيد آزاديد انديشه ها و احساسهايتان را بکاويد.

فصل 2 )  آغاز تغيير

مقاومت طبيعی ما به تغيير، گاهی ديگران بويژه آنهايی را که می کوشند تغيير بهتری ايجاد کنند شگفت زده يا خشمگين می کند. درک اين مقاومت ضروری است چون منظور از مشاوره ايجاد تغيير است.

  • فضای امن : پيش از آغاز کاری که قرار است انجام دهيد چند موضوع عملی را بايد از پيش روشن کنيد. مشاوره بيشتر در زمينه تغيير است بنابراين بسيار اهميت دارد که فضايی امن برای اين کار بيافرينيد. مشاورها می دانند فضايی که مشاوره در آن انجام مي شود فوق العاده مهم است. بيشترين بخش مشاوره در جلسه های منظمی انجام می شود که قبلا" بايد برای آنها وقت تعيين شود.

  • محل : بايد اتاقی را انتخاب کنيد که در طول زمان مشاوره آرام و بی مزاحم باشد. لزومی ندارد اتاق پر تجمل باشد، اما بايد درآن احساس راحتی کنيد اتاق بايد نه خيلی گرم و نه خيلی سرد باشد و يک صندلی راحت داشته باشد. اگر ميزی در دسترس شما باشد مفيد خواهد بود.

  • زمان :  در مورد وقت مشاوره بايد زمان منظمی تعيين و آن را رعايت کنيد اکثر جلسه های مشاوره حداقل پنجاه دقيقه و حداکثر نود دقيقه است و در فواصل منظم هفتگی يا دو هفته يک بار برگزار می شود. پس از اينکه جزئيات زمان و محل مشاوره را تعيين کرديد آنها را در دفتر روزانه خود بنويسيد.

  • پيمانی برای تغيير : پس از تعيين برنامه های عملی مشاوره لازم است در مورد دلايلی که برای اين کار داريد بينديشيد مشاور هنگام کار با مراجع جديد، ابتدا می کوشد انتظار های او را روشن کند. اين انتظارها می تواند از خواسته هايی بسيار عملی مثل    ( می خواهم در مصاحبه برای کار موفق شوم ) تا موضوعهای عاطفی مانند ( همسرم سالها پيش من را ترک کرده است، اما هنوز نمی توانم بر خشمم چيره شوم ) متفاوت باشد. مشاور اغلب نمی تواند راه حلی برای مسائل ارائه کند، اما می تواند به شناسايی تغييراتی که احتمالا" برای بهبود وضعيت لازم است کمک کند. اگر مراجع بپذيرد که اين تغييرات مفيد است، آنگاه او و مشاور با کمک يکديگر برای تحقق تغييرات کار خواهند کرد.

  • هدف :   حال در اين مرحله بايد اهداف تعيين شوند منظور از هدف همان خواسته های فرد مراجع است. مثال شخصی در فهرست خواسته هايش نوشته بود ( نمی خواهم کمرو  باشم ) بعد جمله را چنين تغيير داد ( می خواهم از بودن با مردم لذت ببرم ) پس چه خوب است خواسته هايتان را به زبانی مثبت بنويسيد.

  • انديشه :  پايان نخستين جلسه مشاوره شماست. شما پيمانی بسته ايد که به مشخص کردن مسيری که می خواهيد برويد کمک می کند. وقت بگذاريد و در باره فکر و احساسی که در مورد کاری که انجام داده ايد بينديشيد . و به خود تبريک بگوييد که به اين مرحله رسيده ايد. در هر سفری نخستين گام اغلب دشوارترين گام است.

فصل سوم :   روايت داستان

در فصل دوم دلايلی را که برای شروع مشاوره داريد بررسی کرديد و قراری با خود گذاشتيد. پس اين يعنی تعيين علت و مقصد سفر است. در هر حال برای آغاز اين سفر بايد بدانيد در حال حاضر کجا هستيد پس می رسيم به وظيفه بعدی مشاوره که ارزيابی وضعيت کنونی شماست.   يکی از ويژگيهای درمانی مشاوره با يک نفر ديگر اين حقيقت است که در طول جلسه مشاوره تمام توجه مشاور معطوف به شماست. اين نوع توجه به شما کمک می کند وضعيت خود را تشريح کنيد. نخستين بخش اين فصل شيوه ای برای برقراری ارتباط با خودتان ارائه می دهد که بدون قضاوتهايی که ممکن است مانع بی طرفی شما شود انجام پذير است. اين قضاوتها مفيد نيست زيرا معمولا" بر مبنای يک معيار ذهنی ناپايدار انجام می شود. دليل پايا نبودن آن اين است که ما نظامهای ارزشی خود و اينکه چه خوب است و چه بد را در اوايل کودکی شکل می دهيم.

برچسب های سمج : قضاوت کردن بدون درک آنچه پشت مسئله نهفته است ثمری نخواهد داشت. قضاوت بخودی خود کمکی به ايجاد تغيير نمی کند.

مثلا" بعضی از برچسب ها مثل خيلی چاقم- در ورزش بی استعدادم، تنبل هستم و غيره ..... فهرستی از برچسب هايی هستند که اغلب ما از آنها برای خودمان استفاده می کنيم که اين برچسب زنی نمی گذارد تغيير کنيم و توانائيهای نهفته را در وجودمان پرورش دهيم. و ريشه بسياری از اين برچسب ها در يکی از آموزشهای گذشته ماست. و هر بار که يکی از اين جمله ها را می گوييم مثل اين است که در واقع می گوييم (..... .... می خواهم همين طور بمانم ) .

دليل احتمالی ديگر چسبيدن به يک برچسب خاص اين است که شما را قادر می سازد از فعاليتهای ريسک دار، ناخوشايند يا ملال آور بپرهيزيد. حال تمرينی که در اين بخش می توان انجام داد اين است که به تمام برچسب هايی که به شما زده اند و هرگز درست نبوده يا حالا کهنه شده است توجه کنيد. و آنها را دوباره نويسی کنيد البته به اين طريق مثلا" تا امروز خيلی چاق بودم. عادت داشتم برچسب تنبل به خود بزنم. و غيره...

شکل دهی شخصيتمان :  مشاور به شيوه هايی که برای آشکار ساختن تجربه هايتان از جهان داريد گوش می دهد. شيوه ای که برای معرفی خود برمی گزينيم کليدهای مهمی برای درک شيوه ديدن جهان درون ماست. روشن نيست که چه اندازه از شخصيت ما حاصل وا کنش ما به تجربه های دوره نوزادی و کودکی است و چه اندازه از آن را ژنهايی که پيش از تولد به ارث برده ايم تعيين می کنند. همان گونه که فيلترهای مختلف ديد ما را تغيير می دهند، فيلترهای ذهنی نيز ادراک ما را تغيير می دهند نمونه ای از فيلترهای ذهنی عبارت اند از :

  1. توارت ژنتيکی فردی که به طريق ما را مستعد می کند.

  2. زمان و مکان تولد ما و خانواده ای که در آن به دنيا آمده ام.

  3. شخصيت ويژه ما يعنی مجموعه خوش آمدنها، بدآمدنها، ارزشهای اخلاقی، عادتها و غيره که و اکنش فردی ما را شکل می دهد.

ماهيت تعيين کننده در شيوه هايی که افراد در حل و فصل بحرانهای زندگی دارند را می توان به راحتی در زندگی اشخاص مشاهده کرد. بعضی ها در اين بحرانها خيلی کم  دچار مشکل می شوند و بحران را چالش، هيجان و خلاقيت می دانند و در حالی که عده ای ديگر در رويارويی با همين وضعيتها دچار ترس اضطراب و رنج می شوند. پس با سرنخهايی که با شيوه سخن گفتن خود از جهان درونيمان ارائه می دهيم يک مدل استعاره از آنها می سازيم.

در زير نمونه هايی از الگوهای زبانی رايجی که به نظر مانع درک متقابل آدمها می شود ارائه شده است.

  1. حلقه گمشده چيست؟ گاهی شيوه حرف زدن ما مانع می شود که ديگران حال ما را درست بفهمند. مثلا" يک نفر می گويد " من گيج شده ام " و ما نمی دانيم در مورد چه کسی يا چه چيزی گيج شده است. اما می پنداريم که می دانيم و گفتگو را بر آن مبنا ادامه می دهيم.

  2. ضميرهای مبهم: ضميرها واژه های کوچکی اند که ما برای اشاره به موضوعی که قصد بيانش را داريم بکار می بريم . چون ضميرها مشخص نيستند، امکان ابهام و تغيير غلط بسيار است.

  3. فعلهای مبهم: برخی فعلها نيز می تواند بسيار نامشخص باشد و شما را سردرگم کند.

  4. اسمهای مبهم : ( مانند فهرست قبل )

  5. دريافت پيام کامل : اين توجه به زبان راهی بسيار عملی برای روشن ساختن ارتباط به نحوی است که اصل موضوع آشکار شود.

  6. مطلق ها: اينها تعميم هايی است که با واژه هايی چون هميشه، هرگز، همه ، هيچ کس، هيچ چيز بيان می شود. وقتی يک نفر می گويد " هيچ کس هيچ وقت به من گوش نمی دهد " بعيد است اين حرف حقيقت داشته باشد.

  7. محدوديتهای غير ضروری : واژه هايی مانند نمی شود، بايد، غيرممکن بر عدم امکان انتخاب دلالت می کند.

  8. کلی گويی : هر گاه جمله ای از اين قبيل می گوييد که " سياستمدارها تشنه قدرت اند" يا  " عصبانی شدن فايده ای ندارد" در واقع بخشی از ديد خود به جهان را به نمايش می گذاريد و راه هر امکان ديگری را می بنديد.

  9. مسئوليت را به گردن ديگری انداختن:  عبارت ساده ای مانند ( تو مرا غمگين می کنی ) به اين معنی است که يک نفر می تواند در ديگری سبب هيجان يا حالت درونی شود بدون اينکه آن ديگری انتخابی برای واکنش داشته باشد.

  10. ذهن خوانی : اغلب بدون اينکه گمان خود را با ديگران در ميان بگذاريم، تصور می کنيم می دانيم در ذهن آنها چه می گذرد. اين تصور ناشی از اين انديشه است که اساسا" هر آدم ديگری مانند ما می انديشد و احساس می کند.

جمع بندی : در اين مرحله از فرآيند مشاوره بايد تصويری هر چه روشن تر از چگونگی تاثير شيوه خاص خود در ديدن جهان بر وضعيتان بدست آورديد. يک راه اين است که با دقت به مصاحبه های راديويی يا تلويزيونی گوش دهيد و دقت کنيد مردم چگونه در مدل درونی خود تحريف يا محدودسازی نشان می دهند.

انديشه : هدف اين فصل راهنمايی شما درکار مشاوره بود. کار اين فصل تعيين حقايق وضعيت شما و آشنا ساختن با فکر گوش دادن است به آنچه در زير ظاهر زبانی که به کار می بريد نهفته است.

فصل 4 ) تاريخچه (تاريخ همه چيز را ياد ميدهد حتی آينده را )

آلفونس دولامارتين

اين فصل برخی نظرهايی را که اريک برن مطرح کرده است بررسی ميکند. که او بنيانگذار تحليل تبادلی است. اين بررسی به شما کمک می کند معنی شرح حال خود را بفهميد. تحليل تبادلی نظريه ای برای درک روابط انسانی و رويکردی عملی برای تغيير شيوه تفکر، احساس و رفتار ما ارائه می دهد.

در اين فصل چند تمرين هست که به يا نياورديد ناراحت نشويد. اگر به انجام اين تمرين علاقمند هستيد هر چه را به خاطر داريد بکار بريد و شکل احتمالی رويدادهايی را که داشته ايد بسازيد. البته تمام  شيوه های مشاوره تا اين حد به خاطرات دوران کودکی اهميت می دهند.

متن زندگی شما: اريک برن معتقد بود ما در هنگام تولد، نوشتن داستان زندگيمان را آغاز می کنيم که نکات اصلی طرح داستان آن در حدود چهارسالگی مشخص می شود و داستان با همه جزئيات مهمش در حدود هفت سالگی کامل می شود. بزرگسالی زمان مرور اين داستان و آزمودن مضمونهای اصلی آن، يا به قول برن " اجرای نمايش " است.

و متن زندگی ما نيز مانند همه داستانها يک آغاز، يک نيمه و يک پايان دارد. پس در اين فصل درخواهيد يافت متن زندگی شما چگونه بوجود آمده و شکل گرفته است و چگونه در زندگی شما را ياری خواهد کرد يا مانع شما خواهد شد.

راهی برای بقاء : راه امن تر ساختن يک محيط خصمانه اين است که آن را قابل پيش بينی کنيم يعنی خود را برای خطر و حفاظت خود در برابر آن آماده کنيم. تمرين در اين رابطه به شکل زير است. می توانيد از يک ضبط صوت يا قلم و کاغذ استفاده کنيد. به پرسشها زود پاسخ دهيد و به نخستين پاسخی که به ذهنتانه می آيد اعتماد کنيد. حتی اگر مطمئن نباشيد معنی آن چيست. مثل نخستين خاطره شما چيست ؟

آيا در مورد تولد شما در خانواده داستانی هست؟

مادرتان را توصيف کنيد . و غيره ............

اين پرسشها کليدهای مهمی از ماهيت متن زندگيتان به شما خواهد داد.

نوازشها و متن زندگی: در تحقيقی که رنه اسپتيز ( Rene Spitz ) در سال 1945 انجام داد اسپتيز بچه هايی را که در پرورشگاه پرورش می يابد بررسی کرد. اين بچه ها با اينکه بسيار خوب تحت مراقبت بودند در مقايسه با بچه هايی که تحت مراقبت مادر يا پرستاری مستقيم قرار داشتند بيشتر دچار مشکلات جسمی وعاطفی می شدند. پس نتيجه گرفت که فقدان برانگيزش و تماس است که تاثير می گذارد. نوازش ممکن است خوشايند يا ناراحت کننده، کلامی يا غير کلامی باشد.

هر تماسی که با ديگران داريم می تواند گونه ای نوازش باشد. مثل لبخندزدن- سلام کردن که اينها از ساده ترين نوع تبادل نوازش است. حتی  اخم کردن و پرخاش نيز نوعی نوازش است.

تمرين اين بخش اين است که نوازشهايی را که در دو روز اخير کرده ايد و نوازشهايی را که شده ايد را بنويسيد بعد ببينيد شما بيش از آنچه نوازش شده ايد آيا نوازش کرده ايد؟

آيا گرايش شما بيشتر به شدن ( يا کردن ) نوازشهای منفی يا مشروط است؟ بعد شکلهای رفتاری ای که تعادل نوازش مثبت شما را افزايش ميدهند را شناسايی کنيد. مثال، تحسينهايی را که می توانيد صادقانه به دوستان و افراد ابراز کنيد، بنويسيد. و اگر می خواهيد نوازش بيشتری را دريافت کنيد به حداقل يک نوازش که بتوانيد از يک دوست يا عضو خانواده درخواست کنيد بينديشيد.

پيام دريافتی:  شما قبل از زبان گشودن ، پيامها را از طريق تجربه تماسی بدنی تفسير می کرديد و بعدها وقتی شروع به فهميدن زبان می کنيد حتی پيامهای بيشتری به شما انتقال می يابد.

طرحی برای زندگی: پيامهای متن زندگی به شکلهای متفاوت می آيند مثل ساکت باش، عجله کن، شيطنت نکن. اين نمونه ها کلامی است اما پيامهای غيرکلامی را نيز همه تجربه کرده اند.

مثلا" يک نفر وقتی مريض می شد پدرش به او بسيار توجه می کرد. پس او حکم متن زندگی را شناسايی کرده بود " يعنی تنها راه بدست آوردن آنچه نياز دارم بيمار شدن است. "

نه های متن زندگی : در مانگرها ضمن استفاده از اين انديشه ها دريافتند که گرچه مراجعان داستانهای متفاوت دارند. اما برخی مضمونها بارها و بارها تکرار می شود. اين نه های متن زندگی عبارتند از:

  1. وجود داشته باش: اگر تا به حال فکر خودکشی به سرتان زده يا احساس بی ارزش ، بی فايده بودن يا دوست داشتنی نبودن کرده ايد شايد متن زندگی شما چنين است.

  2. اينکه هستی، نباش، اين پيام از پدر و مادری که مثلا" دلشان   می خواسته پسر داشته باشند به دخترشان می رسد. و در دوره های بعدی زندگی اين شخص با جنسيت خود راحت نيست يا قيافه اش را دوست ندارد.

  3. احساس نداشته باش: يعنی وقتی دلت می خواهد بخندی يا گريه کنی، وقتی عصبانی می شوی يا می ترسی چنين نباش .

  4. بزرگ نشو :  اين پيام از آن جا ناشی می شود که پدر يا مادری که بچه کوچکش را دوست دارد هر چه بچه بزرگتر می شود برقراری ارتباط با او را دشوارتر می يابد.

  5. صميمی نشو : پيامی است که از پدر و مادری که از شدت احساسهای کودک می ترسند يا به ندرت يکديگر را لمس ميکنند يا در باره احساسهايشان حرف می زنند به بچه منتقل ميشود.

  6. فکر نکن :  از پدر و مادری به بچه منتقل می شود که دائما" فرزندشان را دست کم می گيرند و اين انتقال اين پيام به بچه است که انديشيدن فايده ای ندارد.

  7. مهم نباش:

  8. موفق نباش و غيره ...... پيامهايی است که بچه می گيرد.

در آخر اين فصل اينکه روی يک صفحه کاغذ بزرگ هر چيز خوبی که در باره خود می دانيد بنويسيد. برای اين کار وقت بگذاريد و بعد کاغذ را در جايی بگذاريد که بتوانيد آن را ببينيد.

 

فصل 5 :  اينجا و اکنون

در فصل 5 شما از گذشته خود به آنچه در حال برايتان مسئله سازاست می آييد. گذشته، هر اندازه جالب و درخشان باشد، هميشه ماندن در آن دور از خرد است. پس تمرکز بر حال يعنی اينجا و اکنون نيز مانند، گذشته، ارزشمند است.

بالا بردن آگاهی : تمرين در اين رابطه زياد است. تمرينهايی برای بالا بردن آگاهی حواس ولی تمرين، زير تمرين آگاهی ذهنی است. کاغذ و قلمی کنار دست خود بگذاريد و آرام بنشينيد و اجازه دهيد افکارتان آزاد باشد. به هيچ چيز خاص نينديشيد. ساعت زنگ دار را برای ده دقيقه تنظيم کنيد تا نگران زمان نباشيد. هر بار فکری به سرتان آمد، هر قدر هم پيش پا افتاده آن را بنويسيد. حال به فهرست خود نگاه کنيد آيا افکار شما بيشتر متوجه گذشته است يا آينده؟

هدف از تمام اين تمرينها بالابردن آگاهی از زمان و مکان کنونی شماست.

کنترل واکنشهايمان به زندگی، اين تمرکز بر آگاهی از نيازهايمان آن قدر به نظر می رسد خودخواهانه نيست. آگاهی از نيازی داريد به اين معنی نيست که حق داريد به ضرر ديگران آن را برآورده سازيد. وارد کردن اين شناخت به هوشياريتان در شيوه ای که برای واکنش به زندگی داريد قدرت کنترل بيشتری به شما می دهد.

در برگيری کنترل و عاطفه : در برگرفته شدن حالتی است که همه ما تا حدی خواهان آن هستيم يعنی مانند اين است که از خود بپرسيم " چه کنم در اين گروه من را دوست بدارند / تحسين کنند / بشناسند/ بپذيرند؟ و بعد طبق پاسخی که می دهيم رفتار کنيم.

شکل و زمينه : شيوه ای که برای سامان دادن به رفتارمان به منظور برآوردن نيازهايمان ياد می گيريم چنان برای ما عادی می شود که به آن نمی انديشيم. پس نياز برای بقاء رفتارما را هدايت می کند.

بررسی رفتار " اکنون و اينجا " : تمام رفتارهای ما يعنی مثل ( خنديدن- شيوه سخن گفتن - حرکت کردن - و غيره .... ) نمودی از نيازهايی است که در ما غالب اند. بنابراين بررسی جزئيات رفتارمان آگاهی از اين نيازها را بالامی برد. بعضی از مشاوران ( گشتالتی ) به جزئيات رفتار ( اکنون و اينجا) بسيار علاقمندند، يعنی اغلب به يک حرکت بدن، يک کلمه، يک عبارت خاص توجه می کنند تا انگيزه الگوهای رفتاری خود ناکام کننده را درک کنند. اين شيوه تاکيد بسيار بر مسئوليت پذيری فرد دارد. تمايل به پذيرش اين ( واکنش دهی ها ) است که برای ايجاد تغيير به شما کمک می کند.

زبان خود مسئول : هر ستون تغييراتی ارائه کرده است که بازتاب دهنده اصل خود مسئوليت پذيری است و می توانيم آن را زبان مسئوليت بناميم. اين زبان چند قانون اصلی دارد که نخستين آن بيان تجربه هايمان با مسئول ساختن " من " است.

مثال : زبان متداول   ( اخلاق بد من باعث دردسر من می شود ) .

         زبان مسئوليت  ( من خودم را عصبانی می کنم، من خودم را به دردسر می اندازم ) .

تمام اين جمله ها نشان می دهد ما چگونه با زبانی که به کار می بريم خومان را از مسئوليت پذيری در قبال انديشه ها، احساسها و اعمالمان دور می کنيم.

اما / و : جملاتی که در ميانشان واژه اما قرار می گيرد اثراتی در جمله دارد يعنی هر آنچه قبلا" گفته شده را نابود می کند. پس بهتر است واژه "و"  را بکار ببريم.

نمی توانم / نمی خواهم : هر بار می گوييد " من نمی تونم " يعنی نيرويی خارج از وجودتان شما را متوقف می کند و اگر اين نيرو نبود شما می توانستيد.

من نياز دارم / می می خواهم:  نيازها عامل تحريک ما هستند و   نمی توانيم  بدون آنها زندگی کنيم. البته بين آنچه براستی نياز داريم (مانند غذاو آب ) و چيزهای ديگری که دلپذيرند اما لزوما" ضروری نيستند. تفاوتی هست. مثلا" درست تر است که به جای " نياز دارم بمانی "  بگوييم " می خواهم پيش من بمانی چون از تنهايی می ترسم. "

ناچارم/ برمی گزينم: بفهميد که قدرت انتخاب داريد، حتی اگر انتخاب بين دو مطلوب است: مثلا" بگوئيم " سر اين کار ماندن را برمی گزينم. "  چون به اين ترتيب احساس امنيت بيشتری می کنم به جای اينکه بگويم   " ناچارم سر اين کار بمانم " .

می ترسم / دلم می خواهد:  ترس، اغلب حتی مانع انديشيدن به خواسته ها می شود.

ناچارم ، نمی توانم ، نيازدارم، يا می ترسم همه به اين معنی است که شما هيچ انتخابی نداريد.

  • چيدن پازل : ياد گرفتن نحوه انتقال هيجانها آسان نيست و ما اغلب با اطاعت از نداهای درونی خود را متوقف می کنيم. برای پرهيز از اين موضوع بايد:

  1. از آنچه در ذهن و بدنتان می گذرد آگاه باشيد.

  2. به جای ماندن در خاطره های گذشته يا خيال پردازيهای آينده، در زمان حال بمانيد.

  3. درک کنيد که انديشه ها و احساسهای شما به خودی خود درست يا غلط نيستند. پس اگر بکوشيد از احساسی دوری کنيد، آن احساس از بين می رود در شما می ماند و بارها و بارها سر برمی آورد پس بهترين راه حل و فصل احساسهای رنج آور و ناخوشايند، کارکردن روی آنهاست، نه ناديده گرفتن آنها.

  • ترميم شکافها:  بخش مهمی از فرآيند درمان، کنار هم گذاشتن تمام اين بخشهاست.

تمرين در اين رابطه به اين صورت است که راحت بنشينيد و بر بخشی از بدنتان که دچارناراحتي يا درد  است  تمركز كنيد.قدرت تخيل خود را بكار گيريد و اين نشانه بيماري را تجسم كنيد. به خود فرصت دهيد و تصويری را که آفريده ايد بررسی کنيد. تصور کنيد که می توانيد از نشانه بيماری سئوالهايی بپرسيد و جواب بشنويد. از او بپرسيد برای شما چه وظيفه ای انجام می دهد و به پاسخ او گوش دهيد حالا تصور کنيد شما اين نشانه بيماری هستيد، به خود فرصت دهيد اين احساس، انديشه تان در باره بدنی که در آن قرار داريد و هر حرفی را که برای گفتن داريد تجربه کنيد. آنگاه تصور کنيد دوباره خودتان می شويد و توجه کنيد آيا تصوير شما از نشانه بيماری تغيير کرده است يا نه .

  • گفتگو با بالش يا صندلی خالی :  اين نيز تمرين خوب ديگری است که در ترميم شکاف ها بکار می رود. اتاق را چنان درست کنيد که خودتان مقابل يک صندلی خالی يا مقابل بالشی که کف اتاق گذاشته ايد قرار بگيريد. تجسم کنيد شخصی که می خواهيد با او حرف بزنيد روی صندلی نشسته است هر چه می خواهيد او بشنود به او بگوييد. وقتی حرفهايتان تمام شد خودتان روی صندلی خالی بنشنيد و نقش آن شخص را بازی کنيد. بگذاريد او از طريق شما سخن بگويد خلاصه آن قدر گفتگو را ادامه دهيد تا هر چه که دلتان می خواهد بگوييد. بعد آرام بنشينيد و به شناختی که اين تمرين به شما داده است بينديشيد.

فصل 6 )        ديدگاهی نو

در اين فصل باورهايتان را دوباره سنجی کنيد. نقشه باورهايی را که بر مبنای تجربه های اوايل کودکی آفريده ايد بکار می بريد تا به رفتار امروزتان معنا دهيد. گاه همين باورهاست که مانع تغيير می شود، بنابراين زير سئوال بردن اين نظرها و يافتن شيوه ای ديگر تفکر در مورد هر وضعيت ارزش تلاش دارد.

تغيير نقش ها :  زير سئوال بردن باورهايتان چهارچوب مبنای جديدی به شما می دهد.

تمرين :  رفتن به جلد ديگری، شيوه ای بسيار عالی برای نگاه کردن به وضعيت از زاويه ای متفاوت است. اگر در حال حاضر با کسی مسئله داريد، تصور کنيد او هستيد، اين کار ممکن است دشوارتر از آنچه به نظر می آيد باشد. پس فرد مورد نظر را در ذهن خود تجسم کنيد و بعد به شيوه او صحبت کنيد.

خود را ناکام نکنيد:  يک روان شناس آمريکايی معتقد است که چندين باور خود ناکام کننده بسيار متداول سد راه زندگی کارآمد می شود. برخی از اين نمونه ها عبارتند از:

  1. من بايد هميشه مورد تائيد و محبت تمام آدمهای مهم زندگی ام باشم.

  2. نقشه های من بايد هميشه اجرا شود.

  3. هيچ کاری ارزش انجام دادن ندارد مگر اينکه خوب انجام دهم .

  4. من نبايد مسئله ای داشته باشم و اگر مسئله ای داشتم بايد بتوانم بی زحمت و به سرعت آن را حل کنم و غيره ....

مسئله را در قالبی نو مطرح کنيد: گاهی شيوه بيان مسائل ، ما را در آنها زندانی می کند. بازگويی يک مسئله بظاهر حل ناپذير به شکلی حل پذير، مانند نور درخشانی است که در گودالی تاريک بتابد.

  • تنها نيستيد: هنگام مرور وضعيت خود اين سئوال ها را از خود بپرسيد.

  1. آيا کسی را می شناسم که تجربه ای شبيه تجربه من را گذرانده باشد و به شيوه ای که من می پسندم از عهده آن برآمده باشد؟

  2. آيا کتاب، فيلم يا نمايشنامه ای هست که وضعيت من را نشان دهد؟

  3. آيا سازمانی هست که افراد دارای مسائلی مانند مسائل من را هدايت و حمايت کند؟

  • پيامدهای از دست دادن: در داغديدگی هنگامی که عزيزی را از دست می دهيم گويی جهان به پايان می رسد، گويی زيستن ديگر معنی ندارد. البته می دانيم که هنگام سوگواری مراحلی کما بيش قابل پيش بينی را می گذرانيم و هر مرحله وظيفه ای شفابخش دارد. بخشهای اصلی واکنش به داغديدگی در زير آمده است.

  1. فرآيند پذيرش به دنبال انکار يا گريز از وضعيت واقعی.

  2. دوره اضطراب و بی قراری با احساس ترس و دلهره .

  3. تمايل شديد به جستجو و يافتن فرد از دست رفته .

  4. احساس شديد خشم و گناه، شايد نسبت به کسانی که می کوشند به فرد سوگوار کمک کنند که زودتر از دست دادن عزيز را بپذيرد.

  5. احساس عميق از دست رفتن خود، و گاه در پی آن نمايش عادتها، رفتارها يا نشانه های شخص از دست رفته .

فصل 7 :  استراحت

بياساييد، کشتزاری که مدتی آسود، بار بسيار می دهد.

اويد ، 43 سال بيش از ميلاد

در اين مرحله، ديگر مرحله استراحت است و شما شايسته آن هستيد. مشاورها، نقشهای گوناگون بازی می کنند، گوش دادن، انعکاس دادن، چالش برانگيختن، سئوال کردن، متمرکز کردن و ارتباط سازی راههايی است که آنها برای کمک به شما بکار می گيرند. و شما را تشويق ميکنند از دستاوردی که تا اينجا داشته ايد سرافراز باشيد. پس در اين فصل ياد می گيريد اندکی وقت خودآسايی به خودتان بدهيد و نيروهايتان را برای کار بعدی ذخيره کنيد. پس ما در اين جا دو هدف داريم.

  1. کنترل کنيم به اندازه کافی مراقب خود هستيد يا نه، زيرا ذهن و بدن و روحتان ذخير اصلی شما هستند و اهميت دارد که در بهترين حالت ممکن باشند.

  2. در مقابل تلاشی که تا اين جا کرده ايد پاداشی به خود بدهيد.

در اين مرحله حتما" مدت زمان استراحت بايد مشخص و تعيين شود.

  • پز بدهيد :

در سالهای اوليه زندگی همه ما خود مدار هستيم يعنی واقعا" از تاثير خود بر ديگران آگاه نيستيم، بنابراين به نظرمان منطقی می آيد که هميشه درباره خودمان حرف بزنيم. چندان طولی نمی کشد که بيشتر ما پيام نيرومند " آن قدر پز نده " را دريافت می کنيم. پس هرگز نبايد به خودمان اجازه راضی و مغرور بودن از خود را بدهيم. بلکه بايد اصل توازن را در همه حال رعايت کنيم.

  • خفيف سازی :

يعنی ناآگاهانه اطلاعات مربوط به حل يک مسئله را ناديده گرفتن. در هر وضعيتی سه زمينه، خفيف سازی احتمالی هست: خود شما، ديگران و وضعيت . در اين سه زمينه، خفيف سازی می تواند در سطوح گوناگون باشد. برای مثال پدر و مادری را در نظر بگيريد که فرزند نوجوان آنها بر سيگار کشيدن پافشاری می کند.

اين پدر و مادر می توانند به شيوه های زير خفيف سازی کنند:

  1. که اصلا" چنين مسئله ای وجود دارد. ( پدر و مادر توجه نميکنند).

  2. که مسئله مهم است. ( پدر و مادر متوجه هستند اما به خودشان می گويند که پسرشان خيلی سيگار نمی کشد و به هر حال سيگار بهتر از مخدرهای ديگر است. )

  3. که می توان وضع را تغيير داد. ( پدر و مادر نگران مقداری سيگاری که پسر می کشد هستند اما معتقدند که راهی برای جلوگيری از اين کار ندارند.)

  4. قدرت شخصی ( پدر و مادر توجه دارند، نگران هستند، احساس ميکنند هيچ کاری از دستشان برنمی آيد ) .

  5. هيچ کاری نکردن

  6. سازش بيش از حد، که معنای بيش از هر چيز نگران بودن برای فکری است که مردم درباره شما می کنند. ( پدر و مادر چيزی نمی گويند چون می ترسند فرزندشان ديگر دوستشان نداشته باشد. نوجوان سيگار می کشد چون همه سيگار می کشند.)

  7. آشوب که شامل فعاليت بی قصد و بی هدفی مانند راه رفتن يا پا به زمين کوبيدن و غيره ....

  8. ناتوانی جسمی / خشونت، که ممکن است بيمار شدن - حمله به ديگران ، بی بنيگي و از اين قبيل باشد.

  • اختيار انديشه هايتان را به دست بگيريد.

کشف شيوه خفيف سازی خود، راه ديگری است برای درک اينکه تفکر شما چگونه بر رفتارتان اثر می گذارد. اين توانايی کنترل تفکر، يکی از کليدهای مشاوره است. مراقبه، روشهايی ارائه می کند که به کمک آن انديشه های خود را در اختيار گيريد و کانون آرامشی در درون خود بيافرينيد. بهترين حالت مراقبه اين است که به طور منظم يکبار در روز مراقبته کنيد. صبح زود بهترين زمان است. مراقبه را با پانزده دقيقه در روز آغاز کنيد. بزودی خودتان حس خواهيد کرد که می خواهيد زمان مراقبه را افزايش دهيد يا کم کنيد. به روشهای زير می توانيد مراقبه کنيد.

  1. تمرکز بر يک شئی: شئی را که برای شما معنی مثبتی دارد برگزينيد. مثلا" يک گلدان ، يک عکس، يک سنگ و غيره. بعد در محل راحتی مستقر شويد و تمام توجه خود را روی آن متمرکز کنيد. چنان به آن نگاه کنيد که گويا قبلا" هرگز آن را نديده ايد. چشمهايتان را ببنديد و آن شئی را در ذهن خود ببينيد، بعد چشمها را باز کنيد و دوباره روی آن متمرکز کنيد.

  2. تمرکز بر دم و بازدم :  می توانيد در مراقبه شمارش تمرکز کنيد، به اين ترتيب که هر دم از يک به بالا و در بازدم شمارش معکوس انجام دهيد. يعنی با شروع دم بشمريد 1-2-3-4-5- و 6 به اندازه شماره 1-2-و 3 نفس را نگهداريد با شروع بازدم بشماريد 6-5-4-3-2-1 به اندازه شماره 3-2-1 مکث کنيد و تمام اين دور را تکرار کنيد.....

  3. تمرکز بر انديشه ها: اين تمرين بويژه مراقبه ای عالی برای کسانی است که می خواهند آگاهی خود را از ( اينجا و اکنون ) بيشتر کنند. کافی است بر هر چه در هر لحظه می گذرد تمرکز کنيد.

  4. تمرکز بر يک واژه :  امکان ديگر اين است که واژه يا عبارتی برگزينيد که برای شما مفهوم دار باشد: آرامش، عشق، من آرام هستم، و غيره .....

  • به بدنتان فرصتی بدهيد:

فراموش نکنيم که بدنی هم داريد، ذهن و بدن بخشی از يک سيستم هستند، ذهن و هيجانها تحت تاثير سلامت بدن شما قرار می گيرند. به غير از توارث و خطرهای محيطی که خارج از کنترل ماست. مسئوليت بسياری از چيزها را می توانيم بر عهده بگيريم. تنفس - خوردن و ورزش تحت کنترل ما هستنتد و نقش مهمی در سلامت عمومی ما دارند.

  • نفس بکشيد:

نفس کشيدن برای زنده ماندن ضروری است و کليد اصلی مراقبه است. به آرامی از راه بينی نفس بکشيد. (دم بگيريد ) و بگذاريد در ابتدای دم، شکم بالا بيايد و بعد سينه و سرانجام شانه ها اندکی بلند شود. در بازدم دهان را اندکی باز کنيد و بازدم را با صدای (س-س- س ) بيرون دهيد.

و در آخر بنوشيد. بخوريد و سلامت باشيد و حرکت کنيد. مثلا" رابطه مستقيمی در کاهش افسردگی و کلاسهای پياده روی ، اروبيک وجود دارد.

  • به روح خود رسيدگی کنيد:

حالا برای رسيدن به اين جا بايد پاداشی به خود بدهيد. اين پاداشها عبارتنداز :

  1. مدتی طولانی در وان پر از کف خوشبو، حمام بگيريد.

  2. به مو/ ناخن های دست / ناخنهای پای خود برسيد.

  3. ماساژ بگيريد.

  4. کتابی بخوانيد/ فيلمی تماشا کنيد.

  5. به پارک و پيک نيک برويد.

  6. به دوستی تلفن بزنيد.

  7. يک نقاشی بکشيد/ شعری بنويسيد.

  8. يک دسته گل برای خود بخريد.

  9. به آلبومهای قديمی عکس نگاه کنيد.

  10. به موسيقی دلخواهتان گوش دهيد.

  • ارزش : موثرترين پاداشها آنهايی است که برای فرد بسيار با ارزش است.

  • قدرت : پاداش خوب همچنين بايد از قدرت کافی برای متفاوت بودن برخوردار باشد. پياده روی در پارک ممکن است برای يک نفر پاداشی اندک و برای ديگری بسيار راضی کننده باشد.

  • سودمندی :  پاداش را با رفتاری پيوند دهيد که در بلند مدت برايتان مفيد خواهد بود. پاداش انگيزه ای بسيار قوی برای تداوم رفتارهای ماست. بنابراين رفتار نامطلوب اگر پاداش داشته باشد، پايدار ميشود.

بهتر است پاداش از شما باشد نه از ديگری:  در بلند مدت، پاداشهايی که در مقابل رفتارهای مطلوب به خود می دهيد موثرتر از پاداشهای بيرونی است.

فصل 8 )          کلام در عمل :

منظور از اين فصل تبديل پيمان شما به هدفهای قابل تحقق است. اگر پيمان شما بيش از يک زمينه را در بر می گيرد، بايد در اين باره که می خواهيد در يک زمان روی يک زمينه کار کنيد يا روی دو يا چند زمينه توام، تصميم بگيريد. به نحوه بيان خواسته های خود توجه کنيد. جمله های نسبتا" کلی مانند " می خواهم بيشتر کار کنم تا رابطه ام بهتر شود"     "می خواهم سالمتر شوم " . اين جمله ها را " اعلام قصد" می نامند.

خواسته ها و هدفها: جمله های اعلام قصد، نقطه آغاز خوبی است. اما آنقدر کامل نيست که به شما در تصميم گيری در مورد آنچه دقيقا" بايد انجام دهيد کمکی کند. مشاور شما را تشويق می کند دقيق تر باشيد و ابتدا اين جمله های اعلام را تبديل به خواسته ها کنيد. خواسته، زمينه ای را که می خواهيد در آن کار کنيد، مشخص می کند.

اصول تعيين هدف:  اينها پرسشهايی است که بايد در باره هدفهايی که می خواهيد تعيين کنيد از خود بپرسيد.

  1. پس از اجرای اين هدف قادر به انجام چه کاری خواهم بود؟

  2. آيا می توانم خود را در حال انجام آنچه مورد نظرم است ببينم؟

  3. چگونه بدانم که در حال پيشرفت هستم؟

  4. آيا امکانات کافی دارم؟

  5. آيا آنچه مورد نظرم است کافی خواهد بود؟

  • تصميم به چگونگی انجام کار :

اکنون که هدفهايتان را مشخص کرده ايد گام بعدی بررسی و چگونگی اجرای آنهاست. در اين رابطه تمرينی وجود دارد. اين تمرين بسيار ساده است. اما رعايت قوانين آن اهميت دارد. اين قوانين:

  1. خواسته خود را شرح دهيد.

  2. قوانين را شرح دهيد.

  3. امکانات را بررسی کنيد.

و خود آسايی عميق داشته باشيد. برای اين تمرين به حداقل بيست دقيقه وقت و اتاقی ساکت و بدون مزاحم نياز داريد. اگر لباس آزاد به تن داشته باشيد احساس راحتی بيشتری خواهيد کرد. برای يادگرفتن تمرين بهتر است آن را روی نوار ضبط کنيد يا يک نفر ديگر آهسته تمرين را برای شما بخواند. روی سطح سختی به پشت دراز بکشيد و چند دقيقه بر دم و بازدم تمرکز کنيد. حالا تمرکز را به دست راست و ساعد راست ببريد پنجه را مشت کنيد و عضله های ساعد را منقبض کنيد. چند لحظه انقباض را نگه داريد به سرعت آن را رها کنيد. بگذاريد کشش هر چه بيشتر جريان يابد و عضله ها آرامتر شوند بعد يک دقيقه صبر کنيد بعد تمرکز را به بازوی راست ببريد و همين شيوه را انجام دهيد و به ترتيب دست چپ، ساعد چپ و چشمها و بينی و بالای گونه را به همين شيوه خودآسايی عميق انجام دهيد. و...... تا پای چپ و انگشت های پا ادامه دهيد.

منظور از اين تمرين اين است که با تلاش کمتر و در مدت زمان کمتر به سطح عميقی ازخودآسايی برسيد.

راههای ديگر تغيير رفتار:  پيش از پشت سرگذاشتن اين مرحله بهتر است بعضی اجزای ديگر رويکرد رفتاری را که برايتان سازنده است بشناسيد.

  1. يک مدل پيدا کنيد.

  2. تمرين

  3. جرأت ورزی داشته باشيد

  4. تشويق

در اين مرحله حساس از مهمترين کارهای مشاور کمک به حفظ ميزان خودآگاهی و انديشه منطقی است که در طی جلسه های مشاوره در شما بوجود آمده است و در اين مرحله بسيار مهم است که نقاط ضعف خاص خود را تشخيص دهيد.

فصل 9 )        بازنگری وضعيت :

دلايلی برای بازنگری :

ارزيابی ميزان موفقيت: اگر هدفهايتان واقع گرايانه نباشد و مهارتهايتان به اندازه کافی پرورش نيافته باشد يا حتی شايد نظرتان در مورد آنچه می خواهيد تغيير کند در نظر گرفتن زمانی برای بازنگری به شما کمک خواهد کرد اختيار احساسهايتان را به دست گيريد و برای گام بعد تصميم گيری کنيد.

کمک به ديدن جنگل با تماشای درخت : ممکن است گاهی چنان غرق در اجرای هدفهای عملی شويد که درختها مانع از آن شوند که جنگل را بينيد. مرور کردن به شما کمک می کند همه چيز را در چشم انداز نگه داريد.

چشم انداز مرحله زندگی : اگر زندگی خود را از ابتدا تا اين لحظه مرور کنيد خواهيد ديد. که در هر مرحله با وظيفه متفاوتی روبرو بوده ايد و کوشيده ايد به پرسشهای متفاوتی پاسخ دهيد. مثلا" دهه بيست سالگی زمان شروع بزرگسالی ما زمان نخستين تجربه " مستقل بودن" است .

بعضی از وظايف اين دهه عبارتند از :

  1. استقلال از پدر و مادر و ياد گرفتن شيوه مراقبت از خودمان

  2. آشنايی با جهان کار

  3. ايجاد روابط بلند مدت ، کند و کاو در تعهد به ازدواج و خانواده در دهه سی سالگی اغلب زمان انطباق مجدد است در اين مرحله وظايف زندگی شامل :  1- دريابيم واقعا" از زندگی چه می خواهيم. 2- پيشرفت درکاری که انتخاب کرده ايم. 3-تشکيل خانواده  4- حفظ روابط بلند مدت 5- حل و فصل تضادهای احتمالی بين شغل و ساير نيازهای زندگی دهه چهل سالگی زمانی است که بسياری از مردم دچار بحران ميانسالی می شوند. اين دوره، دوره رنج شديد شخصی است. در اين دوره از محدوديتهايی که برای دستيابی به هدفهايمان داريم آگاهتر می شويم.

وظايف اين دوره عبارتند از:

  1. تعيين هدفهای بلند مدت

  2. شناخته شدن در حرفه

  3. دوباره سنجی روابط شخصی

  4. ارزيابی فاصله بين اميدها و دستاوردها

  5. پذيرش سرشت محدود زمان

دهه پنجاه سالگی برای آنها که در دوره گذرگاهی رنج آور ميانسالی، راه خود را با موفقيت يافته اند می تواند زمان ايجاد تعادل و نوسازی باشد. اين زمان برای بعضی ها فوق العاده خوب است.

وظايف اين دوره :  1- پذيرش آنچه داريم. 2- آماده شدن برای بازنشستگی کاری  3- ارزيابی مجدد زندگی خانوادگی پس از رفتن فرزندان از خانه.

دهه شصت سالگی زمانی است که می توانيم از خود انتظار به پختگی داشته باشيم، خود را آنگونه که هستيم بپذيريم و به آنچه در زندگی رسيده ايم يا نرسيده ايم راضی باشيم.

  • شيوه های برخورد سازنده با نااميدی

  1. بيان احساسها: نگه داشتن احساسها در درون برای پنهان کردن آنها از ديگران و شايد حتی نپذيرفتن وجود آنها فشار روحی را بيشتر می کند.

  2. در ميان گذاشتن با ديگران :  دومين راه چيرگی بر نااميدی گفتگو در باره آن با يک نفر ديگر است.

با خودتان حرف بزنيد:  سومين عامل مهم در چيرگی و کنار آمدن با يأس ناشی از شکست، شيوه حرف زدن شما با خودتان در چنين موقعيتی است.

راههای ديگر مشاوره کسب حمايت از شبکه خوشاوندی ، گروههای حمايت به خصوص در زمينه ( اعتياد ) مشاوره های تخصصی ميباشند.

 

فصل 10 )      سخن آخر :

اين فصل پايانی در باره يگانگی است. هنگامی که مشاورها و مراجعه کننده ها در پايان با هم در باره کار مشاوره تعمق می کنند اغلب موضوعهايی مهم پديدار می شود برای مراجعه کننده اين مرحله ممکن است يادآور پايان هايی باشد که هنوز يادآوری آنها برايش رنج آور است.

  • روان - ترکيبی : آفرينش يگانگی

بيشتر رنجهای روانی ناشی از بعدهای مجزای درونی ماست که با يکديگر برخورد دارند يا از هم ناآگاهند. وقتی اين بعدها درهم يکپارچه می شوند و يک کل می آفرينند، انرژی در ما آزاد می شود و حس سعادت و پرمعنی بودن زندگی به ما دست می دهد.

موضوع وارستگی، برای اينکه خود را به شکل موجودی يگانه تجربه کنيم، بايد بخواهيم خودمان را از بخشهای مجزای خود جدا کنيم. مثلا" من خود را به شدت برنامه ای شناسايی کنم که برايم اهميتی خاص دارد و آن برنامه عملی نشود ممکن است احساس کنم من اشکال دارم. تماس داشتن با خود يگانه به شما فرصتی بزرگتر می دهد که مشاهده گر متعادل خود باشيد. فرآيند مشاوره ، همانگونه که ضمن کار با اين کتاب توجه کرده ايد، اين نوع برون گرايی را تشويق ميکند تا شما بتوانيد وضعيت خود را ارزيابی کنيد و خردمندانه ترين تصميم ها را بگيريد.

  • قدرت اراده و قاطعيت :

عامل ديگری که به تکميل رضايت بخش کار مشاوره ای که انجام  داده ايد می انجامد مربوط به عزم و اراده است. در مراحل اول پيمانی بستيد که تغييرات مورد آرزويتان را تعريف می کرد و بعد خواستها و هدفهايی تعيين کرديد که به شما در اين کار کمک کند. قدرت اراده شما را وادار به ادامه راه مشاور کرده است. اين توانايی کنترل خويش به منظور دست يافتن به خواسته، قدرتی است که به کمک مشاوره می توانيد پرورش دهيد. در اين مرحله تغييراتی که توانسته ايد انجام دهيد هر قدر هم زياد باشد انتظار نداشته باشيد همه چيز برای هميشه بی دردسر پيش رود.

  • اعتماد به تو : يکی از نتايج مشاوره موفق اين است که به خودتان بيشتر اعتماد خواهيد کرد. اين اعتماد از طريق درک و پذيرش بيشتر خود يگانه، ذهن، بدن و روح - به وجود می آيد. در می يابيد که به شهود- آن صدايی که بيشتر از احساسمان می آيد تا از خرد- خودآگاهی بيشتری داريد. می شود گفت که شهود ما صدای روح ماست و همان قدر برای به حساب آمدن منطق دارد که صدای ذهنمان.  اعتماد کردن به شهود يعنی روی آوردن به احساسهای درونی و به حدسهای خود، سعی کنيد بطور منظم دو يا سه بار در روز به شهود خود بپردازيد. يعنی يک لحظه خودآسايی کنيد و بعد به خود گوش دهيد.  بسياری از مردم وقتی بر طبق شهود عمل می کنند و می بينند در فرصتها به رويشان گشوده می شود بيشتر احساس سر زندگی و قدرت می کنند. اگر مطمئن نيستيد، از احساس درست بودن عمل بر طبق اين حدسها هدايت بگيريد. اگر درست نبود کنترل کنيد که آيا به شهود اصيل خود پاسخ می دهيد يا به نيروهای ديگری که برانگيزاننده ما هستند مانند وجدان، باورهای کهنه، عقيده ديگران ترديدها، اضطرابها و....

و سخن آخر اينکه اين کتاب درباره شماست که تصميم گرفته ايد تغييراتی در خود و زندگی خود ايجاد کنيد. و شايد توانسته باشيد مقداری از باروبنه کهنه ای را که بدون ضرورت بر شما سنگينی می کرد بر زمين گذاشته باشيد. شايد معرفت و درک جديدی کسب کرده باشيد که با خود به آينده ببريد.

 

 

*****

منبع: : كتاب  "  مشاور خود باشيد  " - نويسنده:  شيلا دين -مترجم : اميد اقتداري -انتشارات ققنوس

 

   

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی  

 

 

 

 

 

 

 

براي اطلاع از به روز رساني سايت  مشترك  شويد

 
 





Powered by WebGozar

 

مرکز ضايعات نخاعی جانبازان

 مهرماه  هزار سيصد و هشتاد و چهار

info@isaarsci.ir

Copyright © 2005  Isaarsci  Website . All rights reserved