زندگي بدون اضطراب

 

   
   

www.isaarsci.ir

   

 

 

 

 

حتماً بارها شنيده‌ايد كه در مثل مي‌گويند «فلاني از ترس مرگ، خودكشي كرد!» اين مثال، بيانگر قرار گرفتن فرد در وضعيتي است كه توان تحمل شرايط پيش آمده را ندارد. «اضطراب» يكي از عواملي است كه سبب مي‌شود فرد نتواند درك صحيحي از شرايط خود و اطراف خود داشته باشد و دائماً در وضعيت غيرعادي ـ از نظر جسمي و روحي ـ بسر ببرد. «اضطراب» به عنوان يكي از اختلال‌هاي رواني، حتي به عنوان «قاتل بشر» هم شناسايي شده است.

به گفته روانشناسان، اختلالات اضطرابي از شايع‌ترين اختلالات روانپزشكي است كه مشكلات و عوارض زيادي را سبب مي‌شود و در نتيجه، حجم بالايي از خدمات و مراقبت‌هاي بهداشتي را به خود اختصاص مي‌دهد.

از هر 4 نفر، يكي داراي حداقل يك اختلال اضطرابي است. زنان با شيوع مادام‌العمر 5/30 درصد در مقايسه با مردان با شيوع مادام‌العمر 2/19 درصد، بيشتر ممكن است دچار اختلال اضطرابي شوند. اختلال اضطرابي در صورتي كه مزمن شود، مي‌تواند ميزان مرگ و مير مرتبط با عوارض قلبي ـ عروقي را افزايش دهد.

بنابراين، تشخيص و درمان اين دسته از بيماري‌ها، اهميت بسياري دارد.

امروزه هزينه بالاي زندگي فشارهاي اقتصادي و مسائلي از اين دست، باعث مي شود تلاش براي كسب درآمد افزايش يابد. اين موضوع به كمتر شدن روابط عاطفي ميان اعضاي خانواده و كاهش ارتباطات كلامي منجر شده است. به همين دليل، آمار اختلالات اضطرابي در همه جوامع روز به روز در حال افزايش است. اين در حالي است كه عقايد نادرست و خرافي در ميان مردم سبب شده است كه افراد مبتلا، از مراجعه به روانپزشكان سرباز زنند، خود را سالم بپندارند و حتي در صورت مراجعه، از خوردن داروها هم امتناع كنند.


اضطراب و انواع آن

دكتر پرويز مظاهري، روانپزشك و دبير انجمن روان‌پزشكان ايران، در مورد اضطراب مي‌گويد: «اضطراب، احساسي منتشر، ناخوشايند و مبهم است كه با يك يا چند احساس جسمي همراه مي‌شود. در واقع، يك علامت هشدار است كه خبر از خطري قريب‌الوقوع مي‌دهد و شخص را براي مقابله آماده مي‌سازد. پس مي‌توان نتيجه گرفت كه يك محرك بسيار قوي است. البته ميزاني از اين اضطراب، براي رشد و تكامل انسان لازم است كه به آن «اضطراب طبيعي» مي‌گوييم و زماني است كه شدت عكس‌العمل، متناسب با مقدار خطر است و شخص وادار مي‌شود كه با موفقيت، اين خطر را از سر بگذراند.»

او در مورد اضطراب بيمارگونه مي‌گويد: «در اضطراب بيمارگونه كه به عنوان يك اختلال تلقي مي‌شود، شدت عكس‌العمل فرد متناسب با مقدار خطر نسبت به توأم با تعارض است و ضمناً مداوم و تكراري است، ولي در اضطراب طبيعي، شخص براي مدتي محدود، علائم اضطراب را حس مي‌كند و تعارضي هم در آن ديده نمي‌شود.»

اين روانپزشك در پاسخ به اين پرسش كه آيا آمار خاصي از تعداد مبتلايان به استرس و اضطراب وجود دارد، يادآوري مي‌كند: «اضطراب شايع‌ترين اختلال رواني به خصوص در قرن حاضر است و بررسي‌هاي انجام شده نشان مي‌دهد كه در جهان 5 تا 8 درصد مردم دچار اختلالات اضطرابي‌اند. كشور ما هم از آمار جهاني تبعيت مي‌كند.»

اختلالات اضطرابي چند بيماري را شامل مي‌شود كه عبارتند از: بيماري وسواس، انواع فوبيا و اختلال استرس بعد از سانحه كه به دنبال يك سانحه در شخص بوجود مي‌آيد و سال‌ها بيمار را عذاب مي‌دهد. اين نوع اضطراب در پي سوانحي همچون سيل، زلزله و جنگ ايجاد مي‌شود.

دكتر مظاهري مي‌گويد:

«اضطراب يك علامت مهم براي خيلي از بيماري‌ها است. به عنوان مثال، در افسردگي‌ها، بيماري‌هاي شخصيتي، اختلال در تفكر مانند اسكيزوفرني و نيز عقب‌ماندگي ذهني، اضطراب ديده مي‌شود.

اضطراب علاوه بر بيماري‌هاي روانپزشكي، عامل بوجود آورنده بيماري‌هاي جسمي هم هست. به طور مثال، بيماراني كه به مشكلات گوارشي، ستون فقرات، سرطان و بيماري‌هاي خوني مبتلا هستند، اضطراب دارند.»

اين روانپزشك در پاسخ به اين پرسش كه آيا اضطراب نوعي ترس است، مي‌گويد: «ترس حالتي است در پاسخ به خطري معلوم، بيروني و معين با يك منشاء غيرتعارضي. در صورتي كه اضطراب در پاسخ به تهديدي پيدا مي‌شود كه نامعلوم، دروني و مبهم است و از تعارض نشأت گرفته است. به طور مثال، وقتي شما قصد عبور از خياباني را داريد كه اتومبيل‌ها در آن با سرعت تردد مي‌كنند، دچار ترس مي‌شويد ولي دانش‌آموز موقع رفتن به جلسه امتحان، دچار اضطراب مي‌شود. در اولي يك عامل بيروني و معلوم ولي در دومي يك عامل دروني و نامشخص وجود دارد.»

او مي‌افزايد: «ماشيني شدن زندگي، علاوه بر مزايايي كه دارد، مشكلات زيادي را نيز براي مردم ايجاد كرده است. ما اگر وضعيت فعلي جامعه ايراني را با چند دهه گذشته مقايسه كنيم، متوجه مي‌شويم كه مردم در گذشته از آرامش خاصي برخوردار بودند، عجله‌اي در كار نبود، كارها براساس برنامه انجام مي‌شد؛ ولي امروزه مردم در چند نوبت كار مي‌كنند، هزينه‌هاي زندگي بالا رفته است و مردم بايد خودشان را با هزينه‌ها تطبيق دهند. همه اين مسائل باعث شده است كه آنها مدام در حال تكاپو باشند. اضطراب تنها بيماري است كه هم داراي علائم رواني و هم جسمي است زيرا كه مستقيماً روي سيستم اعصاب مركزي اثر مي‌گذارد و با تغييراتي كه در اعصاب سمپاتيك و پاراسمپاتيك بوجود مي‌آورد، روي تمامي اعضاي بدن مانند قلب، ريه، دستگاه ادراري و اسكلتي تأثير دارد. وقتي انسان دچار اضطراب مي‌شود، قلبش شروع به تپش مي‌كند، احساس درد مي‌كند، دچار تنگي نفس مي‌شود، احساس خفگي دارد، به قول معروف، دلش مالش مي‌رود و تصور مي‌كند كه پروانه‌اي درون معده‌اش در حال حركت است.

اضطراب همچنين باعث تكرر ادرار مي‌شود.

از ديگر علائم جسمي اضطراب مي‌توان به تاري ديد، رنگ پريدگي و يا برافروختگي اشاره كرد.»او يادآوري مي‌كند: «درمان همه اختلالات روان‌پزشكي، دارويي و غيردارويي است. روانپزشك براي از بين بردن علائم اضطراب، داروهايي را تجويز و بدين وسيله، بيماري را كنترل مي‌كند.

در كنار درمان‌هاي دارويي يكسري درمان‌هاي غيردارويي است كه مهم‌ترينش «روان درماني» است. روانپزشكان فرد مضطرب را تحت روان درماني فردي يا گروهي قرار مي‌دهند. درمان ديگر، رفتار‌درماني است. البته يكسري درمان‌هاي جديد مانند موسيقي‌درماني و تئاتردرماني هم وجود دارد.

دكتر علي فرجام، روانشناس اجتماعي هم مي‌گويد: «از برخي نظريات نيز مي‌توان در تبيين شكل‌گيري اضطراب استفاده كرد، مثل نظريات يادگيري يا رفتاري. براساس نظريه‌هاي رفتاري، اضطراب، پاسخي شرطي به يك محرك محيطي معين است. به عنوان مثال، فردي كه هيچ‌گونه حساسيتي به هيچ نوع غذايي ندارد، اگر پس از خوردن غذاي آلوده در رستوران بيمار شود، ممكن است روبه‌رو شدن‌هاي بعدي او با همان غذا، در او احساس اضطراب و ناخوشي ايجاد كند و در موارد شديدتر، با تعميم اين حالت، ممكن است تدريجاً از هر غذايي كه ديگران درست كرده باشند، احساس نفرت كند و در صورت خوردن آن مضطرب شود. براساس نظريات شناختي، بيماران مبتلا به اختلالات اضطرابي اغلب ميزان خطر و احتمال صدمه ديدن در موقعيت خاص را بيش از واقع تخمين مي‌زنند و در مقابل، توانايي‌هاي خود را براي مدارا با خطراتي كه فكر مي‌كنند به سلامت جسمي يا رواني‌شان وارد مي‌شود، كمتر از واقع تخمين مي‌زنند. علاوه بر نظريات توضيح داده شده و نيز ژنتيك، تغييرات برخي مواد شيميايي در پايانه‌هاي عصبي و مغز نيز از جمله علل شناخته شده و قطعي اختلالات اضطرابي است.


باورهاي غلط

در اين ميان، باورهاي غلطي هم در مورد بيماري‌هاي رواني در ميان مردم وجود دارد. به عنوان مثال، خيلي از كودكان هنگام خواب، دندان قروچه مي‌كنند. برخي از خانواده‌ها اعتقاد دارند كه دندان قروچه ناشي از ابتلا به بيماري‌هاي انگلي است؛ در حالي كه اين كار، نشانه اضطراب در كودك است. كودكاني كه شب ادراري دارند يا در خواب كابوس مي‌بينند و جيغ مي‌كشند يا لكنت زبان دارند، والدين آنها معتقدند كه خود به خود بهبود پيدا مي‌كنند و نياز به درمان ندارند؛ در حالي كه بيماري كودك بايد معالجه شود.

در مورد وسواس هم يك باور غلط وجود دارد: برخي فكر مي‌كنند وسواس، نشانة تميزي بيشتر است! اگر آقا يا خانمي دچار وسواس شود، براي درمان اقدام نمي‌كند. خيلي‌ها فكر مي‌كنند چون او چهار دفعه دستش را مي‌شويد، پس آدم تميزي است؛ در حالي كه وسواس يك بيماري است و بايد درمان شود. بسياري از مردم فكر مي‌كنند كه وسواس خود به خود درمان مي‌شود. همين طرز تفكر باعث مزمن شدن بيماري مي‌شود.

مشكل ديگر اين است كه برخي نسبت به درمان‌هاي روانپزشكي ديد منفي دارند و اين باور غلط در ميان آنها جا افتاده است كه مراجعه به روانپزشك خوب نيست و استفاده از قرص‌هاي آرام‌بخش اعتيادآور است.

دكتر مظاهري در پاسخ به اين پرسش كه چگونه مي‌توان با اضطراب برخورد كرد، مي‌گويد: «به طور كلي، از دو روش براي برطرف كردن اضطراب استفاده مي‌شود: روش‌هاي مقابله‌اي و مكانيسم‌هاي دفاعي، روش‌هاي مقابله‌اي، به صورت خودآگاه و با اراده فرد انجام مي‌شود ولي روش‌هاي دفاعي، ناخودآگاه صورت مي‌گيرد. با اين روش‌ها، شخص خود را در مقابل صدمات بعدي حفظ مي‌كند.

در مورد روش دفاعي خودآگاه، مي‌توان مثال‌هايي زد: برخي از دانش‌آموزان براي برطرف كردن اضطراب امتحان، سعي در مطالعه بيشتر و تلاشي جدي‌تر دارند و زمان بيشتري را براي دروس سخت‌تر در نظر مي‌گيرند؛ همچنين افرادي كه اضطراب روز قيامت را دارند، سعي مي‌كنند مؤمنانه‌تر زندگي كنند. اما روش‌هاي دفاعي كه به طور ناخودآگاه استفاده مي‌شوند، چند نوع هستند: انكار كردن، واپس زدن، توجيه كردن و برخي روش‌هاي ديگر كه البته همين سه نوع، بيشتر از ساير انواع مورد استفاده قرار مي‌گيرد.

مثلاً در مورد شيوه دفاعي انكار، زماني كه خبر بدي به فردي مي‌رسد، علي‌رغم اطمينان نسبي فرد از صحت آن، گاهي در وهله اول فوراً آن را انكار مي‌كند و مي‌گويد امكان ندارد و احياناً هم دليلي مي‌آورد.

در مورد شيوة دفاعي واپس زني، مثلاً زماني كه والدين برخورد تنبيهي بدي با فرزندشان دارند، گاهي فرزند در صدد پاسخگويي و مقابله به مثل برمي‌آيد ولي از ترس يا احترام، خشم را در خودش مي‌ريزد و به نوعي واپس‌زني مي‌كند و با اين كار موقتاً آرام مي‌شود.

در مورد شيوه دفاعي توجيه كردن، زماني كه دانش‌آموز در مورد دير آمدن غيبت كردن و يا به خاطر نمراتش مورد سرزنش قرار مي‌گيرد، ناخودآگاه توجيهي براي كار خود مي‌آورد و تا حدودي از يك فشار رواني نجات پيدا مي‌كند.

به گفته دكتر مظاهري، تسلط داشتن بر زندگي، برنامه‌ريزي در كارها، حمايت افراد خانواده و دوستان خوب، انعطاف‌پذير بودن در برخورد با ديگران مواجهه‌با اتفاقات زندگي، اميدواري، هدفمندبودن، داشتن سرگرمي در زندگي، علاقه‌مندي به يك فرد يا گروه، فعال و شاغل بودن و تغذيه خوب و به موقع مهم‌ترين توصيه‌هاي كلي و مفيد براي كاهش يا رفع اضطراب است.



 


****

 

منبع: مقاله " زندگي بدون اضطراب"  - بيتا مهدوي -   انتشار : روز نامه اطلاعات - دوشنبه 8 تیر 1388،  -http://www.ettelaat.com

 

 

 

 

 

 

 

 

  بازگشت به صفحه اصلی  

 

 

 

 

 

 

 

براي اطلاع از به روز رساني سايت  مشترك  شويد

 
 





Powered by WebGozar

 

مرکز ضايعات نخاعی جانبازان

 مهرماه  هزار سيصد و هشتاد و چهار

info@isaarsci.ir

Copyright © 2005  Isaarsci  Website . All rights reserved